انیمه 😈 دختران هیولا 😈
بپر ادامه که قسمت۵ رو براتون اوردم 🤤
بپر ادامه که قسمت۵ رو براتون اوردم 🤤
مرسی بابت حمایت ولی کم بود 🥲
پارت بعد شرطش خیلیه 🩵🤭 از پسش بر میاین🩶
برو ادامه که عکس شخصیت ها رو آورد
ایشون هوگو هستن
ا ایشون هم کلارا هستن
بای بای
حمایت فراموش نشه
های نویسنده جدیدم حالا برین ادامه مطلب ❤️
🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶
ژانر رمان : تخیلی / منحرفی
کلارا : یه دختر جوان که مادرش ( مادرش جادوگر بوده )رو از دست داده و خیلی خیلی سکسیه و مهربونه و یکم منحرفه و 20سالشه.
هوگو : یه پسر جوان که به جادو خیلی خیلی علاقه داره و مهربونه و جذاب و خیلی خیلی منحرف و 22 سالشه .پسر شاه هم هست .
اینا شخصیت های اصلی هستن اگر شخصیتی اضافه شد اونم معرفی میکنم .
🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶🩶
پارت 1
از زبان کلارا :
وقتی که همه ی مردم از جادوگر ها متنفر بودن و هیچکس بهشون اهمیتی نمیداد و همه ازشون میترسیدن و هراس داشتن یه آدم کاملا * کثافت* که الان خیرسرش شاه تشریف دارن دستور حمله به خونه ی تمام جادوگر از جمله رئیس اونها یعنی مادر بنده رو داد من اونموقع 5 سالم بود
فلش بک به 15 سال قبل :
هانا : ( مادر کلارا ) دخترم . دخترم کلارا مواظب خودت باش تو باید بزرگ شی و انتقام ما رو بگیری یه روزی میرسه که مردم قدر ما و تو رو میدونن و جای خالیه ما رو حس میکنن اینو باور کن پس تو باید فرار کنی . فرار کن
کلارا : اما مامانی ....
هانا : فرار کن . برو و پشت سرت رو هم نگاه نکن برو کلارا اینو بدون که من دوستت دارم
کلارا : نههههه مامانییی هق ... هق ... هق .. هق
{ پایان فلش بک }
اما من که بی سر پناه نبودم یه خانم مهربون منو نحات داد که اونم 4 سال پیش فوت شد همونطور که مامانم گفت منم رفتم و تلاش کردم و پیشگویی رو یاد گرفتم الانم سعی میکنم به فقیر فقرا کمک کنم مادر شاهزاده هوگو ملکه ی مادر نمیدونه که من تنها عضو زنده از خاندان جادوگرا هستم پس به من محبت میکنه و من رو پیشگو قصر اعلام کرده من هم از این راه میخوام هعی برم بالا و بالاتر اما تنها هراسی که من دارم شاهزاده هوگو هست چون اون آدم منحرفی هست تو کف هر دختر * سکسی * هست . من مبترسم بیاد سراغ من چون رفتاراش خیلی خیلی عجیب و غریب شده
_______________________________________________
هوگو : هعی خانم خوشگله یه رخ بده
کلارا : با ... با منی ؟
هوگو : آره دیگه غیر از تو دیگه کی اینجا هست ؟
کلارا : هیچکس . خب امرتون .
هوگو : هیچی فقط دنبال من بیا .
کلارا : ببا .. باشه
هوگو : هیجی نمیگی خب
_______________________________________________ نیم ساعت بعد :
کلارا : دیدم شاهزاده هوگو داره همه لباس هاش رو در میاره و کیر خوشگل 18 سانتیش اوند جلوم
هوگو : برام ساک بزن
کلارا : ناجار شدم و ساک زدم 10 دقیقه که گذشت ارضا شد. بعد دیدم تو یه حرکت همه لباس هام رو در آورد حتی لباس های زیرم رو بعد کیرش رو کرد تو کصم و منو انداخت رو تخت انداخت تند تند داشت تلمبه میزد از اون طرف با سینه هام ور میرفت داشتم میمردم یکی از سینه ها رو میمالوند و اون یکی رو میخورد .
هوگو : لعنتی چقدر بدنت خوبه چقدر دلم میخواد زنم شی هنش باهات حال کنم .
کلارا : اههههه . اههههه . لطفا بس کن با آروم تر من باکرم.
هوگو : بکیرم
کلارا : بس کن دیگه اه
هوگو : خودت اینطوری خواستی حالا نوبتشه از پشت بکنمت
کلارا : منو کرد به پشت کیرش رو کرد تو کونم منم یه جیغ بنفشی زدم بعد هم بیهوش شدم .
_______________________________________________3 ساعت بعد
کلارا : وقتی بیدار شدم همجا غرق خون بود یهو در باز شد
پارت بعد 5 لایک و کام
بای بلی ببخشید کم بود
سلاممم خیلی ممنون بابت حمایت بی نظیرتون 🩵🥰
خیلی خوشحال شدم . راستی یه موضوع دیگه ادامه 💚
این قسمت بی هوشی🥺
گایز واقعا از دستتون ناراحتم من بجز کامنتای خودم شرط میزارم 25 تا ولی با کامنتای خودم بزور 25 تا میشه
بخدا 5 نفر 5 تا کامنت میذاشتن تموم میشد 😥💔