عاشق متجاوز 💦پارت ۷
ادامه
که یهو انگشت دامیان تکون خورد سری داد زدم
اون برگشتتتتتتتتتتتت!
دکتر ها هم سریع اومدن و منو بیرون کردن😑 رفتن نبض و فشار و ...... اینارو سبت کردن و گفتن
دکتر: این دفعه بخیر گذشت
آنیا: اهم اهم( صرفه الکی) فکر کنم یه تشکر بدهکاری آقای دکتر
دکتر: حالا جون یک نفرو نجات دادی جون کسایی که قبلا از دست رفتنو که نجات ندادی
آنیا: اینو که گفت دلم یجوری شد راست میگفت من من فقط جون یک نفرو نجات دادم نه بقیه رو و گفتم
ببخشید
دکتر : اشکال نداره میتونی بری و ببینیش
آنیا: ممنون!
و رفتم داخل اتاق که گفت
دامیان: آنیا! من من برای اینجام ها؟
آنیا: داستانش طولانیه حالا ولش کن که حسابه خوابم میاد هااامممم( خمیازه) و افتام روی دامیان حس خوبی داشتم و سریع خوابم برد
دامیان: آنیا افتاد رومن و سریع خوابش برد دیگه حالم خوب شده بود و دکتر رو صدا زدم و گفتم
دکتر میشه الان مرخص رشم؟
دکتر: باشه ولی باید استراحت کنی باشه؟
دامیان: حتما!
و بعد برگه مرخصی رو امضا کردم بلند شدم و آنیا رو گذاشتم رو تخت داخل اتاق لباسای خودم رو پوشیدم و اومدم بیرون که آنیا رو بغل کنم تو راه خونشون همه به ما نگاه میکردن ولی من اهمیت نمیدارم وقتی رسیدیم خانم فورجر با نگرانی درو باز کرد
یور: دامیان چرا سرت اینطوری چرو آنیا خوابه
دامیان: بیاین داخل بهتون میگم و وارد خونه شدم
آنیا رو گذاشتم رو تخت و اومدم پایین و تاجایی که یادم بود براشون تعریف کردم که یهو..........
طبق قولم ۱۶ خط😲😲😲( انتظار نداشتم)
آنیا با خواب آلودگی اومد پایین و گفت
آنیا: اینجا چه خبره چرا همتون شبیه موز شدین؟🤣🤣وای چرا دامیان شبیه بادمجون شده؟ یهو یور و لوید شروع کردن به خندیدن
دامیان: چییییی شبیه بادمجون ! وای خدا این دختر عقلشون موقع بیدار شدن از خواب از دست میده که یهو فهمیدم مثل گوجه فرنگی قرمز شدم و گفتم: تو هم شبیه خار پشت شدی با اون موهای به هم ریخته و بعد شروع کردم به خندیدن آنیا سریع با دستاش موهاش رار پایین ولی خیلی قرمز شده بود از منم قرمز تر یک گوجه فرنگی اصل
🤣🤣🤣 و بعد گفت دارم برات دامیان خان و لبخند شیطانی طر که لوید گفت
لوید: واقعا شما دو تا شبیه دلقک هایی هستین که انگار ۱۰۰ سال تمرین کردین که آدمارو بخندونید
که یهو زنگ خونه زنگ میخوره حدس بزنین اون کی بود ؟ آفرین دایی آنیا یوری بود مثل همیشه مثل زن ذلیل ها میپره بغل یور و میگه
یوری : خواهر جون دلم برات تنگ شده بودددددددد
یور: آروم باش منم دلم برات تنگ شده بود یوری و بعد یور یک سیلی محکم زد به گوش یوری و گفت
یور: ادبت کجا رفته چرا اول سلام نکردی ها!!!
ولی خداییش ترکوندین
شرط ۱۵ لایک و کامنت به جز کامنت های من
خداحافظ