عشق بی نهایت p1

𝔄𝔶𝔩𝔦𝔫 𝔄𝔶𝔩𝔦𝔫 𝔄𝔶𝔩𝔦𝔫 · 1403/01/07 17:21 · خواندن 2 دقیقه

سلام 

 

                          از زبون راوی 

 

مرینت و ماتیاس که مونده بودن کجا برن و کجا زندگی کن که یه فکر به ذهن ماتیاس میرسه و گوشیش رو بر میداره و به دوست آدرین زنگ میزنه 

آدرین : سلام ماتیاس چطوری 

ماتیاس : سلام مرسی آدرین یه چیزی میخواستم بهت بگم 

آدرین : چی شده 

ماتیاس : یه جایی سراغ داری که ما بری اونجا زندگی کنیم 

آدرین : واسه چی میخوای چی شده بگو ببینم 

ماتیاس : خونمون اجاره هست و صاحب خونه اصلا قبول نمیکنه ما اونجا زندگی کنیم و هیچ کسیو نداریم نه خاله و دایی نه عمو و عمه و به خاطر همین دنبال خونه میگردیم 

آدرین : باشه من یه خایی رو سراغ دارم براتون آدرس میدم بیان 

ماتیاس : خیلی ممنونم آدرین 

آدرین : خواهش میکنم به این شمارت پیام آدرس رو میفرستم کاری نداری 

ماتیاس : نه ممنون خداحافظ

آدرین : باشه بای

وقتی که ماتیاس گوشیش رو قطع کرد همه چیز رو گفت و مرینت هم خوشحال شد 

مرینت : وای چه خوب راستی پول اجاره رو پرسیدی

ماتیاس: نه یادم رفت آدرس رو بفرسته میپرسم 

وقتی که آدرین آدرس رو برای ماتیاس می‌فرسته 

ماتیاس براش پیام می‌فرسته و مینویسه 

《 آدرین پول اجارش چنده 》

آدرین هم جواب میده 《 پولش خیلی خوبه و نگران پولش نباش 》

##############

بعد که شب شد مرینت و ماتیاس تموم وسایل خونه رو جمع کرده بودن چون صاحب خونه گفته بود تا دو روز از خونه برید 

و هردوتاشون رفتن اتاقشون و روی تخت هاشون دراز کشیدن و انقدر خسته بودن که خشم بهم زده خوابیدن 

و فردا هم قرار بود با آدرین برن خونه ای که آدرین گفته بود نگاه کنن 

 

 

 

پارت اول تموم شد و شرطی هم برای پارت بعدی نداره و  از پارت بعد از زبون شخصیت ها مینویسم