مرد مغرورم🥰۱۱
پارت قبل و به شرط نرسوندین به خاطر همین این پارت رو خیلی کم میزارم ولی شرایطش همون شرایط پارت قبلیه برا دنبال کردن پارت های این رمان به قسمت مرد مغرورم🥰
مراجعه کنین
بپر ادامه😞
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مرینت:آدرین برق رو خاموش کرد و اومد سمتم
مرینت:چیکار میکنی؟ادرین؛میخوام پیش زنم بخوابم جرمه؟مرینت:ام نه ....یهو دستی دور کمرم حلقه شد ادرین بغلم کرد این این چش شده؟با نور ماه صورتش دیده میشد که بهم زل زده بود و صورتشو نزدیکم کرد. ادرین:اجازه هست؟مرینت:چ...چی؟که صورتش بهم نزدیک شد و یک بوسه ی داغ و گرم باورم نمیشد....اون گفت رابطه ای نداریم اما....چشام گرم شد و خوابیدم
♡[فردا صبح]♡
بیدار شدم....ادرین نبود و چن تا بادیگارد بیرون بودن و
سوآ صبحانه درست کرده بود[یادم رفت معرفی کنم سوا خدمتکارشونه و خیلی مهربونه]واو پنکیک و شیر سریع خوردم و ازش تشکر کردم و سوار ماشین شدم و رفتم مدرسه
الیا:ژون دخترمون رز:بادیگاردم داری دختر!؟مرینت:نمیدونستم چی بگم...سر تکون دادم زنگ ورزش شد و ناظم تو حیاط منو و الی[همون الیا]و رز نقاشی های چرت و خنده داری کشیدیم و یواشکی پشت ناظم ها چسبوندم واییییی جرررررر الیا:تروخدا کو۰ن۰شو!😂رز:واییی جر😂😂مرینت:ای فدایت😂😂 زنگ آخر شد که از بلندگو من و الی و رز و صدا زدن آخ گندمون رو شد رفتیم دفتر که ناظم و مدیر و معاون اونجا بودن مدیر با داد:شما ها به چه جراتی این کار رو کردین! الی:والله ما همیچین کاری نکردیم مگه مریضیم!مرینت یواشکی:اخ کز مخ قسم دروغ نخور الاغ!معاون:بچه عا دیدن شما انجامش دادین مرینت:اونا با ما مشکل دارن! که مدیر سرمون داد زد و الی و رز رفتن و مدیر برای اینکه آزارم بده گفت:الان که زنگ زدم به شوهرت میفهمی!یا امام غریب اگر بفهمه پوستم کندس! مرینت:ولی شما دارید بی دلیل مارو متهم میکنین مدیر:یعنی بچه ها اشتباه دیدن مرینت:اگر دروغ گفته باشن چی! که مدیر منو انداخت بیرون و مجبورم اگر وایسم داشتم با پام رو زمین خط و شکل میکشیدم که....یا خدا!
شرایط:۷۰ لایک و کامنت
اگر به شرط نرسه دیگه پارت نمیدم این پارت رو هم به خاطر یکی از کاربرا گذاشتم!😊🖐