دیدار دوباره پارت ۴

اناهیتا اناهیتا اناهیتا · 1403/03/26 04:37 · خواندن 2 دقیقه

بپر ادامه 

یه گلسر بنفش با پیرهن بنفش و شلوار ابی و کفش بنفش نمیدونم چرا همه به رنگ بنفش انقد علاقه دارن لایلا هم یه پیرهن سفید با شلوار قرمز و کفش سفید و قرمز خیلی جیگر بود وارد خونه شدیم بعد از تزئین کردن خونه و کمک کردن به مامانم تو درست کردن کیک و شام و...  نزدیک ۳ ساعت درگیر بودیم بعد شام خوردیم و جشن گرفتیم کلی با بچه ها شوخی کردیم تو تولد جولیکا بیشتر به یه دورهمی میخورد چون جولیکا میگفت بردنش رستوران و تولد گرفتن و جولیکا مارو دعوت کرد تا پیش هم باشیم اما به عنوان تولد بگذریم ساعت ۱۲ بود و بابای جولیکا اومد دنبال بچه ها و بردشون مامانم داشت ظرف میشست و لوکا داشت به کادو ها نگاه میکرد الیا برام یه تل گلسر و شونه بنفش گرفته بود الیا هر وقت برا من کادو میگرفت باید یه ربطی به موهام داشته باشه جولیکا هم برام یه گردنبند گرفته بود رز هم یه انگشتر و گوشواره لوکا و مامانم هم برام یه شنل زرشکی گرفته بودن به مامانم و لوکا شب بخیر گفتم و رفتم تو تخت و خوابیدم
(۲ سال بعد) 
دو سالی از دوستی ما با رز میگذره تو این دو سال بیشتر باهم رفت و امد کردیم و دوهفته دیگه تولدمه و خیلی خوش حالم از مدرسه تعطیل شدیم اومدیم بیرون که دیدم لوکا اومد

 لوکا. سلام
مرینت. سلام 
لوکا. مرینت بریم 
مرینت. بریم خدافظ بچها 
لوکا: امروز یه نامه برای دوستای مرینت نوشتم چون دو هفته دیگه ازشون جدا میشد خیلی ناراحت بودم الیا: لوکا بمون یه نامه داد که بخونیم یجوری داد مرینت نفهمه رو جلدش نوشته بود که هممون بخونیم نامه رو باز کردم توش نوشته بود...

.

 ۱۰ لایک و کامنت