قلب شکسته 💔

𝒩𝒜𝒵ℒℐ 𝒩𝒜𝒵ℒℐ 𝒩𝒜𝒵ℒℐ · 1402/12/12 18:44 · خواندن 1 دقیقه

سلامـ بچه ها نازیلا هستم 

نویسندهـ جدید امیدوارم از رمانم خوشتون بیاد❣️

بپر پایینـ

 

مثل همیشه رفته بودم خرید هر جای این مغازه منو یادش مینداخت هر موقعه بهش فکر میکردم، بغض رای نفسم رو میگرفت الان دیه امیرا پیشم نبود که نظر بده چی بگیرم چی نگیریم اصن چی لازمه 

نمیدونم براش چی کم گذاشتم که منو ب اون عوضی🥺 ترجیح داد. اصن دوس ندارم بهش فکر کنم خرید هام رو کردم و برگشتم خونه هنوز قاب عکسش تو اتاقم بود.

 رفتم تو اتاقش جای خون هنوز روی روتختیش بود هر موقعه میگفتم پاکش کن میگفت نهههه این نشانه عشق ماست و هرگز قرار نیست پاک بشه پس اگه منو دوست داری بذار باشه و منم همیشه در برابرش تسلیم میشدم تو افکار خوب بدم بودم ک یهو در به صدا در اومد... 

 

خب این پارت تموم شد

میدونم که خوشتون اومدهـ 😁

برای پارت بعد لطفا 20 تا لایک مرسیـ❣️