عاشق متجاوز 💦پارت ۱۲
بچه ها تو پارت قبل گفتم این پارت منحرفی هست ولی چون شرط نرسید منحرفی نمیکنم و اگر این پارت و پارت بعدی که پارت آخره هست رو به شرط نرسونید با فصل دوم خداحافظی کنید
و حوله پوشیدم اومدم بیرون و در رو قفل کردم باورم نمیشه دامیان همچین کاری بکنه گفتم دیگه تا آخر عمر باهاش قهرم رفتم سمت کمدم و یک تیشرت که حالت تاپ داشت پوشیدم که رنگ بنفش داشت با شلوارک تقریبا بلند بنفش رفتم دور موهام حوله مخصوص پیچیدم و رفتم سمت تخت تخت کثیف شده بود مجبور شدم روتختی رو بندازم تو لباس شویی بعد با خودم گفتم تو کمد ۲ پتوی پشمی بود و یکی رو برداشتم و انداختم روی تخت بعد هم گرفتم خوابیدم
دامیان: اومدم داخل اتاق خودم واقعا من چه دیوونه ای هستم همش سرم رو به دیوار میزدم و میگفتم من یک شیطانی بعد رفتم رو تخت همش فکر میکردم چجوری از دل آنیا در بیارم که خوابم برد
فردا صبح
آنیا: با در زدن یک نفر بیدار شدم از سوراخ در نگاه کردم خدمتکار بود موهام رو مرتب کردم و قفل در رو باز کردم صبحانه رو گرفتم و سریع در رو بستم و قفل کردم رفتم رو میزه کوچیکی که گذاشته بودن نشستم به صبحانه نگاه کردم دلم نمیخواست بخورم با اینکه گرسنه بودم دلم غدا نمیخواست با خودم گفتم چرا قرص زد بارداری یادم رفت؟! سریع رفتم سمت کمدم همیشه یک ست سیاه برمیداشتم یوی از شومیز های آستین بلند نازکم رو برداشتم و شلوار بگ از شانس خوبم کلاه سیاه داشتم لباسام رو پوشیدم و داخل آینه خودم رو نگاه کردم چقدر بهم میاد ! رفتم قفل در رو باز کردم و رفتم بیرون سریع کفش هامو پوشیدم و در رو قفل کردم و رفتم ۴ طبقه پایین کشتی ( توجه کشتی ۵ طبقه هست) اونجا بازار داشت از شانس خوبم اونجا دارو خونه داشت رفتم و گفتم قرص زد بارداری میخوام بعد حساب کردم اومدم بیرون داشتم میرفتم بالا که یهو.............
چون به شرط نرسید کوتاه گذاشتم
شرط ۳۰ لایک و ۴۰ کامنت
خدانگهدار