مرد مغرورم🥰5

꧁l𝓪∂𝔶 ℤ꧂ ꧁l𝓪∂𝔶 ℤ꧂ ꧁l𝓪∂𝔶 ℤ꧂ · 1403/03/16 10:18 · خواندن 4 دقیقه

خب اینم از جایزتون که دیروز ندادم

برو ادامه😋

_____________________________

صدای نینو اون پسره ی لات نبود؟بعد از صحبتش بهش گفتم:مرینت:هوششش صدای همون لاتی که اذیتمون کرد نبود!ادرین:خب که چی؟مرینت:خودت گفتی با لات ها دعوا و دوستی نکنم اونوقت خودت...که یهو حس کردم سرخ شدم....یه سیلی محکم حوالم کرد ادرین:بیین اونروز بهت گفتم زندگی من به تو مربوط نمیشه ولی زندگی تو چرا!میخوام ادبت کنم!مرینت:بغض گلومو چنگ میزد چطور میتونه منو بزنه اشکام داشتن پرت میشدن بیرون که خرید هارو گذاشتم زمین و دویدم🥺میخواستم رهایم از این دنیا از همه جا اگر پدر مادر داشتم الان وعضم این نبود..کسی جرات نمی‌کرد دست روم بلند کنه ولی حالا...😫داشتم میدویدم که یه نگا کردم به وشتم عین ببر وحشی داشت میومد دنبالم(گلابی مگه نبود😐😂)وایی پام داشت لیز می‌خورد داشتم با کله می‌افتادم که ادرین از پشت منو گرفت و از پشت پرت شدم تو بغلش🥰بوی عطرش مستم میکرد😋😍(عع عع مری جان بعیده😂)ادرین:یه کلمه بنال ببینم کجا میخوای بری؟ها؟(بنال چیه؟🥺با دخترم درست بحرف😐🗡)مرینت: میخوام بمیرم!مشکلی داری؟ادرین:تو خیلی گ۰و۰ه میخوری از این به بعد اختیارت دست منه نمیدونی مردم چی فکر میکنن؟مرینت: پس تو به غرورت فکر میکنی!همون بهتر بمیرم برم سینه قبرستون که ...... دستم رو محکم‌ گرفت :بدو گم۰شو بشین تو ماشین...منم از حرص ام رم کردم محکم با پام زدم تو بنز خوشگلش(راوی:فدایی داری!😂)ادرین بی توجه نشست و گفت رید۰ی تو ماشینم(بشم فحاش شوده😐😂)!مرینت بغض گلومو رو چنگ میزد ولی این بار زار زدم ولی بی صدا خودمو چسبوندم به شیشه که گفت:از یه بچه ی بی پدر مادر چه انتظاری میشه داشت....اینو که گفت سوختم و زار زدمتا خونه ادرین:داشت گریه میکرد...یعنی واقعا دلش شکست؟(راوی:نه انتظاری داری خوشحال باشه😒)یه وایسادیم مرینت: اینجا کجاست؟ادرین:رستوران مرینت:نمیام ادرین لحنش رو آروم کرد:خانوم کوچولو ی ما افتخار نمیده بیاد؟مرینت:از تعجب دعنم سرویس شد😐مرینت:با بغض گفتم نه نمیام...ادرین:اومد جلوم مرینت:یا امام غریب....الان میزنتم🥺که دیدم اشکامو پاک کرد ادرین:نباید بهت فحش میدادم اما کار توام درست نبود نباید فرار میکردی آخه کجا رو داری؟از الان به بعد هم اختیارت با منه پس نمیخوام ناراحت باشی درسته ما مثل بقیه ی زوجات ها نیستیم اما زن و شوهر که هستیم!پس نمی‌خوان احساس کمبود یا ناراحتی کنی 😊(راوی:من هم شاخ دراوردم😐😂این کی چطور مهربون شد😐)ادرین:حالا بیا خانومی مرینت:از تعجب دعنم باز مونده بود نه به اون فوشاش نه به این مهربونیاش  اصن این یارو روانیه فاز نداره😐😂رفتیم رستوران ادرین:چی میخوری خانوم کوچولو مرینت:من کوچولو نیستم!ادرین:کوچولوی من که هستی😊مرینت تو دلش:این شرابی چیزی نخورده آبجویی...دیسکی ای....مرینت:خوبی؟ادرین:اره😐مرینت:اوهوم خانوم:چی میل دارید؟ادرین:چی میخوری؟مرینت:کنتاکی چطوره؟(کنتاکی رو تو گوگل بیارید ببینید چیه😋😁مرینت:اگر بشه نوشیدنی یه آب بیارید ادرین:آب؟مرینت:بله تشنمه آب میخوام😐ادرین:خب آب معدنی هست بیرون بچیز دیگه میگفتی مرینت:خب نوشابه و‌..هم تو بیرون هست😁آدرین:مشغول حرف زدن و بحث بودیم که چشمم به ....زن اولم افتاد خودش بود....اون اینجا چیکار میکنه؟ کاگامی:داشتم اینور اونور رو میدیدم که چشمم خورد به ادرین و یه دختری که اونجا نشسته...خودش بود...زن گرفته؟ادرین:مرینت بیا بریم یه جا دیگه سریع رفتم سفارش رو لغو کردم کاگامی:باید می‌فهمیدم اون دختره کیه پس بدو بدو رفتم گفتم:آدرین! مرینت:اون کیه؟کاگامی:بعد این همه مدت دیگه دور منو تحمل نکردی و زن نگرفتی؟(چقدر این بشر پرروعه😒🗡)ادرین:خود عوضی بود همونی که بم خیانت کرد حالا از کدوم ور در اومده نمیدونم ادرین:مگه نمیبینی با زنم اومدم بیرون! پس مزاحمت ایجاد نکن!کاگامی:زن..زنت؟ادرین: میخواستم بسوزومنش تا بدونه زنمه!مرینت:این زن اولش بود؟یا...که یهو یه چیزی رو لبام حس کردم...ادرین منو بوسیدددددد؟؟؟؟؟ادرین:برای اینکه بسوزونم مرینت رو از لب بوسیدم😍💋کاگامی هاج و واج مونده بود که بدو بدو رفتم مرینت:این چه کاری بود که کردی! اونم تو بیرون!ادرین:میخواستم بسوزونمش!همین!

مرینت:هیچ حسی نداشتم...اما برام سوال بود چرا منو پرسید و از اون موقع این سوال تو دلم ایجاد شد که نکنه دویم داره تو ماشین کلا به این کارش فکر میکردم نکنه...عاشقش شدم...که ادرین گفت:رسیدیم بیا خریداری ببر که فردا منتظرم...مرینت:اوم...چیزه...ادرین:چیزی شدت؟مرینت:آخه زن عموم....ادرین:بگو چیشده؟اکر طلا هارو ببرم خونه خدا میدونه زن عموم چیکارم میکنه چون من یه کلفت بی همه چیز بودم...باهام...ادرین:غلط کرده مرینت:با گفتن این حرفش لبخندی زدم که از ادرین پنهون نموند ادرین:چیه خوشحالی میخوام زن عموت رو دعوا کنم؟۰مرینت: خب تو این سالها خیلی عذابم داده به خاطر همون🥺 ادرین: باشه خانومی حالت خریداری ببر تو مرینت:مرسی زنگ رو زدم که....

 

تامامممم بگم که از امروز دیگه جایزه نمیدم و باید به شرایط برسه۰😈

شرایط پارت بعد:۳۰ تا لایک و ۴۰ تا کامنت😊

فکر کنم این پارت زیاد جذبتون نکرده باشه

ولی از پارتی بعد بهتر میشه😊