پارت ۲ آرزو کن
دوستان من اسم پارت ۳ رمان قضاوت را زدم پارت ۲ رمان آرزو ولی این در اصل پارت ۲ آن هست.
بزن ادامه مطلب 👇🫶
مشت بعدی را که زد یکی از آن بالا روی پشت بام دیدم که کت شلوار مشکی پوشیده است. مو های قرمزی داشت و همین طور چشمان قرمزی داشت. بشکن زد و لحظه ی بعد هیچ کس حرکت نمی. کرد انگار حرکت نمی کردند او از بالا پرید پایین ولی نه پاس شکست نه چیزی جلو آمد و چیزی زیر لب گفت و دوباره بشکن زد و لحظه بعد من توی یک اتاق با دیوار های قرمز بودم و او روی مبل روبه رویی بود. گفتم: تو کی هستی ؟ من کجام ؟ چطور آمدم اینجا
گفت: گفت سوال هاتو تک تک بپرس البته فقط به سه تا سوال جواب می دهم
گفتم: چرا سه تا؟
گفت : اولیش سوخت، چون دلم می خواد
گفتم : خیل خوب تو کی هستی؟
گفت: من شیطانم
گفتم : انتظار داری باور کنم.
بشکن این و قراردادی جلوم ظاهر شد. گفت: من با بشکن زدن این را جلوتر ظاهر کردم.
ادامه داد: مبن پسر شیطانم و ۱۰۰ روز دیگه تاج گذاری می کنم می شوم شیطان اصلی.
گفتم : خوب به من چه.
گفت: پدرم ازم خواسته ۵۰ نفر را به را کج هدایت کنم و گفته از تو کمک بگیرم.
گفتم: مگه کار تو منحرف کردن مردم از راه راست نیست پس چرا به کمک من نیاز داری؟
گفت: من قبلاً وارد دهنتون می شدم و شما ها را به راه کج هدایت کنم ولی الان مجبورم به خاطر شرط پدرم ( پادشاه جهنم) شخصا بیام زمین و خودم را به شکل انسان در بیاورم و با حرف زدن به را کج منحرفشون کنم.
گفتم: تو که کارتو بلدی پس چرا به من نیاز داری؟
گفت: چون پدرم خواسته از تو کمک بگیرم چرا تو را منم نمی دانم
گفتم : چی به من می رسد؟
گفت: ارزو تو را بر آورده می کنم هرچی که باشه.
گفتم: ولی این طوری می روم جهنم اگر به تو کمک کنم پس نه نمی توانم.
گفت: لازم نیست همین الان تصمیم بمیری خوب بهش فکر کن اگر نظرت عوض شد فقط تا ۱۳ بشمار آن وقت دوباره من را می بینی.
بعد بشکنی زد و من دیگر آنجا نبودم روی تخت بیمارستان بودم. چرا تو بیمارستانم؟؟
دوستان اگر از این پارت خوشتون آمد لایک فراموش نشه چون خیلی بهم انگیزه میده ❤️🌺
پارت بعدی امشب ساعت ۹ پست می شود 💌🕗
تا پارت بعدی بای 👋💗