چنتا اسپویل رمان💦 تجاوز عاشقانه 💦

꧁❄️𝓼𝓷𝓸𝔀𝓯𝓵𝓪𝓴𝓮❄️꧂ ꧁❄️𝓼𝓷𝓸𝔀𝓯𝓵𝓪𝓴𝓮❄️꧂ ꧁❄️𝓼𝓷𝓸𝔀𝓯𝓵𝓪𝓴𝓮❄️꧂ · 1403/03/15 12:14 · خواندن 1 دقیقه

بچه ها میخواستم بگم که من تا یکشنبه نمیتونم پارت جدید بدم چون هم سرماخوردم و اینکه یجایی هستم که مکان مناسبی برای دادن پارت و ندارم مرسی از اینکه درکم میکنید ❤️حالا بپر ادامه👇🏻

  • A : بهش برسین و ببرینش همونجایی که گفتم .
  • M : عوضی ... اشغالل ... گفتی میزاری ببینمش ... نااااامرد ...
  • A : تو چند سال زیر نظرم بودی تا مطمئن بشم لیاقت به دنیا اوردن بچه من رو داری . از حالا تو ازادی ... ازدواج کنی ... عاشق بشی و بچه دار بشی ...
  • شیشه رو روی مچ دستم گذاشتم و بدون لحظه ای مکث کشیدم . خون فوران زد .
  • نکنه چون دختر بود بچه رو فرستاده پیشم ؟ نکنه بخواد دوباره باردارم کنه تا پسر بدنیا بیارم ؟
  • M : من عروسک دست تو شدم چون ضعیف و بدبختم .
  • A : درسته ... چون دلم میخواست . قدرتش رو داشتم و انجامش دادم .
  • A : آدرین ...

با این چنتا اسپویل خیلی حال میده آزارتون بدم 😈😈😂
حمایت یادتون نره ❤️

باییییییی :)