اجبار عشق♡۲
حمایت ها کم نشه ♥︎
بپر ادامه
مایا=الان باید تصمیم بگیرم
کتی=نه وقت داری و اینکه بزار کسانی که اینجا هستن رو بهت معرفی کنم من کتی ام همون طور که بهت گفتم و خون آشام پوریس هستم من معاون رئیس هستم و رئیس ارباب اریک هستن ایشون خون آشام اسکارت هستن که نبابد باهاشون در بیوفتی وگرنه کارت ساخته است خون آشام های پرتین هم کلویی،امیت،جک،وایولت هستن
نویسنده=انقدر از کلویی بدم میاد کردمش خدمتکار😂
مایا=خب من میخوام خون آشام اسکارت بشم
کتی=چرا؟
مایا=نمیتونم بگم که من اون کسی که فکر میکنن نیستم پس یک دلیل داغون اوردم و کتی هم قبول کرد
اریک=نزدیک ۲۵۰ سالم شده باید یک خون آشام زن مثل خودم گه خون آسام اسکارت باشه پیدا کنم اما الان ۲۵۰ سال که خون آشام اسکارت زن نیست باید کاری کنم
نویسنده=چه کاری؟😑😂
مایا=داشتم توی عمارت قدم میزدم که یک خون آشام اومد جلوم دندون های نیشش خیلی دراز بود فکر کنم خون آشام اسکارت بود من هم بهش ادای احترام کردم اون گفت که کمی باهاش حرف بزنم و من هم باهاش حرف زدم ازم سوال های عجیب میپرسید من هم جواب ها سرد میدادم که کتی اومد و گفت مایا بیا کارت دارم من هم از اون خون آشام خداحافظی کردم و در رفتم
کتی=میدونی اون کیه دختر؟
مایا=نه
کتی پس یادت باشه ایشون ارباب اریک هستن
مایا=خیلی خب اما من چطوری میتونم خون آشام بشم من که توی عمارت هستم؟
کتی=..
بچه ها پارت بعد هم منحرفی هم هیجان انگیز هس پس ببخشید اگر خوب نبود چون امروز باید کار های زیادی رو انجام بدم دوستون دارم گود بای
شرط ۲۵ لایک