پرونده ❤️📂» ❶:𝖕𝖆𝖗𝖙
و پارت اول ❤️ حتما بخون حالا یالا ادامه 😍که داغه🥵
رمان جدیده. و ببخشید بابت تاخیر ❤️
ساکمو تحویل گرفتم و از فرودگاه بیرون اومدم
کیفم رو باز میکنم و به خالم تماس گرفتم و آدرس رو پرسیدم
تاکسی گرفتم و آدرس رو به راننده گفتم
از آخرین باری که پاریس بودم خیلی گذشته بود
یادم میاد اون موقع خالم مزون لباس داشت و پشت مزون
پارتی میگرفت ودختر هارو مجبور به تمکین میکرد
نمیدونم الان هم همین کار رو داره یا ن
ماشین نگه داشت حساب کردم و
پیاده شدم ساکمو برداشتم
مقابل در ایستادم نفس راحتی کشیدم و زنگ رو زدم
در باز شد وارد خونش شدم
بطور عجیبی داخل مزون خونه هم داشت و قسمتی ازش رو استراحت میکرد
وارد خونه شدم ی پیرزن مقابلم ایستاد : شما باید مرینت باشید درسته
M: بله خودم هستم.
بهم اشاره کرد دنبالش برم ساکمو محکم گرفتم و پشت سرش حرکت کردم از پله ها بالا رفت
همین که وارد شدیم ناله های غلیظی از اتاق های مزون میومد
کمتر اتاقی خالی بود
صدای ی دختر بلند شده بود
پیرزن حواسش بهم نبود راهمو کج کردم
و
به سمت اتاق رفتم و سعی کردم بشنوم : چطور بهتر از این تمکین کنم تو که از من راضی بودی مگه من چیکار کردم
صدای قدم برداشتن با سرعت از داخل اتاق شنیده میشد زود از در اتاق فاصله گرفتم و با تعجب به پسری که از اتاق خارج شد چشم دوخته بودم
عصبانی و سرد زیرچشمی نگام کرد و از مزون بیرون رفت
در اتاق
نیمه باز بود
نگاهی به داخل اتاق انداختم ی دختر گوشه اتاق به دیوار تکیه داده بود و گریه می کرد
هیچ وقت تمکین کردن و کار خالم به چشمم خوب نمیومد
خوبه که من مجبور به این کار نیستم ( مطمئنی 😍😂)...
پارت کوتاهی بود ... کوتاه دادم تا ببینم حمایت میشه و اینکه بفهمید داستان چیه..!
۳۵ لایک ❤️
بگین ادامه بدم یا ن
بای ✨