عاشق متجاوز 💦پارت ۵
ادامه
دامیان گفت
دامیان: هیسسسسس
آنیا: .....
دینگ دینگ ( صدای زنگ در)
دامیان : سریع برو تو حموم انگار از اول حموم بودی منم لباسم رو سری میپوشم( با صدای آروم)
آنیا: باشه
وبعد آروم رفتم داخل حموم و شیر آب رو باز کردم
دامیان: سری لباسام رو پوشیدم و رفتم درو باز کنم خانم و آقای فورج بودن سلام کردم و اونا هم با مهربونی جواب دادن
یور: دامیان جان آنیا کجاست؟
دامیان: حموم هست به من هم گفت منتظر باشم تا شما بیاین
لوید: خیلی ممنون دامیان جان
دامیان: خواهش میکنم
و بعد رفتم بالا و منتظر آنیا موندم بالاخره خانم کارشون تموم شد
یعنی نیمه اول کارش چون اونجوری که میدونم دخترا بعد حموم میرن سراغ سشوار و ماسک و ....... و حدسم درست بود خیلی منتظر موندم تقریبا حس میکردم وجود خارجی ندارم بالاخره نیمه دوم کارش تموم شد و گفت
آنیا: خیلی منتظر موندی نه؟
دامیان: نه نظرت چیه دیگه حتی خودمم حس نمیکنم اینقد منتظر منتظر بودم
بعد آنیا زد زیر خنده گفت
آنیا: من نیمه سوم هم دارم
دامیان: یا خدا اون دیگه چیه
آنیا: انتخاب لباس
بعد یهو گوشی دامیان زنگ خورد
بعدش گفت
دامیان: پدرم زنگ زده فعلا
آنیا: فعلا
بعد رفت
داشتم از تو پنجره نگاهش میکردم که یهو.........
ببخشید کم بود
راستی یک خبر
از لحظه این به بعد جدا از شرطی که برای رمان میزارم با هر ۵ لایک و ۵ کامنت اضافه ۲ خط به رمان اضافه میشه
شرط ۱۵ لایک و کامنت
به جز کامنت های خودم
یک اسپویل که حرستون در بیاد
( آنیا: دامیان نههه هق تو نباید منو ترک کنیییی هق )
یاه یاه یاه یاه
زود به شرط برسونید که پارت بعد خیلی جالبه
خداحافظ