نا پدری جذاب من✨

달 속의 소녀💗 달 속의 소녀💗 달 속의 소녀💗 · 23 ساعت پیش · خواندن 2 دقیقه

سلام عزیزانمممممم🍑 ✨. حالتون چطوره؟ من اومدم با رمان ناپدری جذاب من. نظرسنجی رو ترکوندید، بهتون گفتم که 1 و 2 رو باهم میذارم. پست رو ویرایش کردم نوشتم. حالا چون پارت اول این رمان اماده بود گفتم اول اینو بزارم بعد 2 رو. حالا بمال رو ادامههه. راستی این پارت نسبتا معرفی و ماجرا هستش

(خاندان کسیو که لایک نکنه و کامنت نزاره...) 

 

 

 

 

+بابا مواظب باششش
هیننن. یهو از خواب پریدم، دوباره اون خواب. خواب که نه کابوس. با صدای مامان به خودم اومدم و از روی تخت بلند شدم. تو اینه به خودم نگا کردم و رفتم پایین. 
(سلام من الیسام و 17 سالمه من تو بچگی پدرمو تو ی تصادف از دست دادم چون... حالا ولش کن. تو این چن سال فقط خواب روز مردن بابا رو میبینم و خیلی وحشتناکه)
(الیسا+مامان_) 
+سلام مامان صبح بخیر
_سلام دخترم بیا صبحونه حاضره
رفتم روی صندلی روبه رو مامان نشستم و مشغول خوردن صبحونه شدم
_دخترم میخواستم ی چیزی بهت بگم. 
با دهن پر جواب دادم
+اومم بگو
_راستش من از یکی خوشم اومده اونم از من خوشش میاد میخواستم بگم... 
با دادی که زدم حرف مامان نصفه موند
+مامان من چن بار باید بهت بگم من ناپدری نمیخوام بالا سرم باشه دیگه.. دیگه از اون روز.. 
هق هقم راه افتاد و از صندلی بلند شدم و رفتم تو اتاقم و درو محکم بستم. محکم گریه میکردم و داد میزدم. بعد چند دقیقه اروم شدم که مامان اومد داخل. 
_قوربونت برم ی لحظه به حرفم گوش کن. اون مرد مهربونبه، جذابه و خوش اخلاق. فقط سنش از من کمتره
+همین مونده که ی نفر اندازه داداش بزرگم بیاد بشه نا پدریم؟ بس کن مامان
_عهه الیسا. امروز دعوتش کردم شام تورو خدا ابروریزی نکن. میخوای مادرت تنها بمونه. بزار بیاد مطمئنم ازش خوشت میاد. فقط ی دیدار معمولیه
+باشه
_قوربونت بشم من. ساعت 7 میاد تا اون موقع پاشو کاراتو بکن. 
بعدش از اتاق بیرون رفت. من نمیخواستم ولی نباید مامانم تنها بمونه. 
از روی تخت بلند شدم تا کارامو کنم

************

واسه پارت بعد

15❤

و 

15💌

تا پارت بعدی بای باییی