شروع تازه

Samin Samin Samin · 3 ساعت پیش · خواندن 2 دقیقه

Party 1to3 

خلاصه:

داستان ما از جایی شروع شد که من باز هم به آن کافه کوچک سر خیابان میرم و مثل همیشه قهوه سفارش میدهم.

پارت ۱ : وقتی وارد کافه میشوم چند نفر درحال ورق زدن کتاب های رنگارنگ هستند و از آن طرف« او» مثل همیشه یک جاکت جین خاکستری و یه پلیور قرمز مردانه به تن دارد که بخاطر روپوش سفید ی که روی آنها پوشیده لباس هایش چروک شده است. برای ثانیه ای نگاهش قفل چشمانم شد و من با سر خورده گس پشیمانی سرم رو انداختم پایین و به کاغذ روغنی ساده منو زل زدم تا از لیست نوشیدنی ها یک قهوه ساده ولی شیرین سفارش دهم. موهایی را که از میان کش ساده در رفته بودن را با دست به پشت گوش هدایت  کردم و گارسون رو صدا زدم ببخشید من یدونه قهوه میخاستم چشم الان حاضر میکنن چیزه دیگه ای نمیخاستید؟  نه ممنون فقط یکم هم شکر داشته باشه.

با تموم کرد جمله ام گارسون رفت و من هم به آرامی کتاب های که از کتابخانه نزدیک دانشگاه قرض گرفته بودم را از داخل کیف چرمی به بیرون کشیدم و آن را روی میز قرار دادم.

پارت ۲: به همراه کتاب ها یک روان نویس ساده بیرون کشیدم و کاغذ روغنی هایی که از رسید خرید با قی مونده بود رو از جیب پالتو یشمی که به آن داشتم بیرون کشیدم و سعی کردم روی آن ها هم چیزی بنویسم تا اصراف نشود.

با صدای آشنایی سرم را از روی میز بالا آوردم و تا با چشمای آبی او برخوردم تازه متوجه شدم که هنوز داخل کافه هستم.

-خانم اریسا سفارشتون رو آوردم بفرمایید! 

+ممنون ببخشید شماهم معطل کردم.

-مشکلی نیست.

+ باز هم معذرت آقای ؟ ببخشید میتونم اسمتون رو بپرسم؟

-بله آرتا هستم.

+ خوش بختم آقا آرتا و اینکه شما اسم منو از کجا میدونید ؟

-منم همینطور کتاب خونه یعنی منو به یاد ندارید؟

+ نه واقعاً.

ـ مشکلی نیست اگه با من کاری نداری رفع زحمت کنم.

+ نه فعلاً 

بعد نوشیدن قهوه ام از داخل کیف پولم صورت حساب رو تسویه کردم. و کیفم رو از روی میز برداشتم و از کافه خارج شدم.

 

پارت ۳: پس که اینطور اسمش آرتا هست. توی خیابان ها قدم میزدم تا به ایستگاه اتوبوس برسم و برم خونه که ناگهان باران زد.

دوان دوان به سمت یکی از ایوان های نزدیک رفتم تا خیس نشوم آرام آرام از زیر آنها حرکت کردم که با برخورد دستی هین کوتاهی کشیدم.

- ببخشید شمارا ترساندم منم آرتا بفرمایید چتر+ ممنون پس خودتون چی؟- برای من مشکلی پیش نمیاد فعلا اریسا .

و از آنجا دور شد این رفتارش برایم عجیب بود یعنی من را دنبال کرده بود؟

 

 

خب خب اینم از رمان جدید امیدوارم که مثل قبلی ها آبکی نباشه

حمایت ها یادتون نره✅