💜به طرز عاشقانه ای ازت متنفرم💜 پارت 11
این پارت طولانی و بدون شرط جایزه ی یکی تو کامنت ها
پارت بعدی رو هم فردا میدم اونم طولانی و بدون شرط 👑
قبل رفتن به ادامه لایک کن ♥️🤍
بچه حمایت هام خیلی کم شده دیگه دارم تا امید میشم!!
- شما راضین من بدون دریافت لایک و کامنتی پارت بزارم 🥺(از خداتونم باشه) میخواستم غمگین کنم بحثو به گو..ه کشیدم😐
- لایک میکنم قسم میخورم 😎
- دستت درد نکنه بعضیا لایک نمیکنن از شما که چیزی کم نمیشه لایک کنی 👻 از تو کم نمیشه ولی به من اضافه میشه 🔥💙
- عزیزانی که لایک نمیکنن رو حلال نمیکنم 😐 بابا من دارم زحمت میکشم 🌸🌸🌸 شما دستت رو به لایک نمی مالی جون من بگو فازت چیه دلبر
- خلاصه رمان رو میزارم و کلا ادامه میدم ولی اگه لایک و کامنت ها پایین باشه هر ی هفته ی دونه فوقش دوتا 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐
- خنده داره ن این ایموجی ها الان دارن به شما نگاه میکنن و فقط شما بهش نگاه نمیکنید 😨
- بیا پایین ❤️❤️
قسم میخورم لایک کنم
و قسم میخورم کامنت بزارم
و قسم میخورم هر ۵ کامنتمو بزارم
میخواستم کرم بریزم پارت ندم ولی جایزه بود دیگه چه میشه کرد
- خب برابچ تصمیم گرفتی لایک کنی (ن) پس قسم خوردی بدو لایک کن ♥️🤍
- بیا پایین
بیخیال صدای گوشی رو روی سایلنت گذاشتم و منتظر شدم قطع کنه
قطع کرد به الیا زنگ زدم
_سلام مرینت خوبی چه خبر ادرین اجازه داد ؟؟
_سلام الیا خوبم شکر ..نمک رو زخمم نپاش ادرین اجازه نداد
_ای وای حالا میخوای چیکار کنی
_ من حتی کارت مهمونی به دستم نرسیده فکر کن فرار کنم کارت رو چطور از ادرین بقاپم
_نگران اونس نباش کارت رو به زور از پستچی شخصیشون گرفتم کارت دعوتت دست کنه مری
_دست توعه.... ای کلک
_ میخوای با ادرین چیکار کنی ؟؟
_ اون برای آبروی خانوادش هم که شده میره مهمونی منم با تو میام خوشبختانه مهمونی بالماسکس باید با نقاب بری پس منو نمیشناسه
_این عالیه نقشت حرف نداره نینو داره میاد نمیخوام بفهمه تو هم میخوای بیای ممکنه به ادرین بگه
_الیا چیزی شده
_ن چیزی نشده فعلا بای
از صدای ارزون الیا میشد فهمید که با نینو بحثش شده و نمیخواد بهم بگه ولی من نمیدونستم چیکار کنم تا بهش کمک کنم چرا باید سرنوشت الیا اینقدر تلخ باشه نینو توی دبیرستان دوست صمیمی من بود هیچ وقت اینقدر خسیس نبود و سرد رفتار نمیکرد نمیدونم برای چی اینقدر با الیا بد رفتاری میکنه
بعد از دعوای بزرگ الیا و نینو رفتم تا الیا رو بیارم ولی نینو با منم برخورد کرد و بهم سیلی زد چند فوش تلخ و تند کوفتش کردم و دست الیا رو گرفتم و برای ی هفته ای الیا خونه ی ما بود
الآنم نینو بهم محل نمیده و باهم قهریم کاری به کار هم نداریم حتی زمانی که نینو خونست الیا جرعت زنگ زدن به منو هم ندارع و اسممو جولیکا سیو کرده
بیخیالش گوشی رو روی مبل گذاشتم و ناهار مفصلی می خورم به اتاقم میرم ی لباس مجلسی مشکی انتخاب کردم و عکسشو به الیا فرستادم و زنگ میزنم
_الو خانم جولیکا الیا سرش شلوغه اگه کار واجبی داری بگین بهش بگم
سرجام خشک شدم نینو بود چی میگفتم یکم صدامو تغییر دادم و بدون لرز لب زدم
_ ن ممنون کارشون تموم شد بهشون بگو زنگ بزنه بای
قطع میکنم این برترین شک زندگیم بود ن بخاطر خودم اگه میفهمید من مرینتم با الیا چیکار میکرد اه لعنتی
بلند میشم و وارد آشپزخونه میشم دلم سالاد خواست 🥗
کتاب آموزش اشپزی رو باز میکنم و ی سالاد خوشمزه درست میکنم به به سالاد نیسواز
سالاد رو درست کردم و نشستم روی مبل و گوشی رو برداشتم
که دیدم الیا پیام داده شد گوشیم روی سایلنت بود
برش داشتم که پیام الیا رو دیدم
_مگه مراسم عزا میری که مشکی اون قرمز تیره بهتره نقابشم خیلی خوشکله
حرف الیا درست بود راست میگفت....
شب شده بود لباسمو پوشیدم و نقابش رو توی دستم گرفتم که الیا پیام داد
_با دخترا دم عمارت منتظرتیم بیا دیگه
گوشی رو داخل کیفم میزارم از عمارت خارج میشم
و سوار ماشین میشم با سلام گرمی که از دوستام دریافت میکنم حرف های ادرین به کل یادم میره
___
چه عمارتی بود. عالی بود ستون های بزرگی داشت وپرچم روی تراس بزرگش پهن شده بود مثل کاخ های زمان قدیم که شاهدخت ها توش زندگی میکردن
داشتم کارت دعوتمو به مراقب دروازه نشون میدادم سرمو برگردوندم به سمت چپ که شت گودزیلا هم اومده
سریع سرمو برگردوندم و پاهامو از شدت ترس و عجله تکون میدادم
کارت دعوت رو چک کرد و اجازه داد برم داخل
سریع نقابمو میزنم و وارد حیاط عمارت میشم و کم کم گرم
بازی و خوشگذرونی میشم که گودزیلا رو میبینم الیا کنارم نشسته بود بهش محل نمیدم و مشغول سرگرمی میشم
(کارت بازی)
کمی. بعد
بی حوصله به مهمونا نگاه میکنم و با الیا در مورد هر کدوم نظر میدادیم
که یهو.....
پارت تموم شد😐😎
پارت یهو تموم شد نمیخواید یهو لایک کنید 😂
استغفرالله قسم خوردی بچه 😐😐🔥
شرطی در کار نیست 🙃❤️ لایک ها از ۱۵ و کامنت ها از ۲۰ کمتر باشن نمیدم
😇😷 بابای کیوتی 🐾🐾