گریزان💀⚡P5
سلام چطورین؟ کم کم داریم به پارت منحرفی نزدیک میشویم منحرف عزیزم😂
لوکا چند ثانیه ای مکث کرد و بعد با لحن عصبانی و نگرانی گفت: لایلا؟ دوست دختر قبلیم؟ مرینت تو متوجه نیستی! لایلا راسی مگه تو زندان نیست؟؟
م: زن...زندان؟ زندان چرا؟
ل: مرینت اون قاتله. اون سابقه کثیفی داره و صدها نفر رو کشته. قرار بود اعدام شه ولی نمیدونم چطوری فرار کرده.
با حرفش گوشی از دستم افتاد و حالم بد شد.به زحمت نشستم و گوشی رو گذاشتم رو گوشم.
م:یعنی ما با قاتل روبه رو بودیم؟
ل: متاسفانه،بله.لایلا بعد از فارغ التحصیلی دبیرستانش رفت کار کنه تا پول دربیاره و مخارج زندگیشو بده.اونا فقیر بودن.الانم آدما رو میکشه و ازشون دزدی میکنه.اون حتی میخواست منم بکشه.باید هرچه سریعتر به پلیس زنگ بزنی.
م:درست میگی لوکا.ممنونم.خداحافظ
گوشیو قطع کردم و به سمت خونه راهی شدم.
*****************************************************
وقتی رسیدم خونه به آدرین زنگ زدم و ماجرا رو گفتم.اونم گفت باهاش کات کرده و به پلیس زنگ میزنه.
*****************************************************
هفته ی بعد در مدرسه
حالا لایلا راسی اعدام شده بود(هورا) و آدرین با وجود کات کردن باهاش تو غم زندگی میکرد.
م:آدرین من میدونم که تو دوسش داشتی ولی...
قبل از اینکه حرفمو ادامه بدم دستشو گذاشت رو لبم و گفت:هیس،من الان عاشق یه دختر دیگه شدم.... اسمش،مرینته.اون دختر بینهایت زیبا و مهربونه.اون منو نجات داده و من مدیونشم.مرینت،آیا تو منو دوست داری؟
لبام قفل شده بود و داشتم با تعجب نگاش میکردم.بالاخره تونستم حرف بزنم:آدرین من...من....منم...دوست دارم.
اومد سمتم و بغلم کرد.
بعد چند دقیقه جدا شد و گفت:پس بیا ازین به بعد قرار بزاریم
سرمو تکون دادم و لبخندی زدم:باشه😀❤
اونم لبخندی زد و رفت بالا.
در پوست خود نمیگنجیدم و هی بالا پایین میپریدم😂جذاب ترین پسر مدرسه دوسم داره و بهم گفته قرار بذاریمممم هووووراااا
خب تموم شد پارت بعد ۲۵ کامنت ۲۳ لایک خداحافظ🌚❤