گریزان💀⚡P4
یه کام مونده بود ولی دارم میدم دیگه🐸بریم برای پارت ۴ داستان داره کم کم باحال میشه...
متوجه شدم شربت بوی عجیبی میده.بیشتر بو کردم.انقدر بو کردم که فهمیدم بوی دارچین میده.🙄کسی توی شربت آلبالو دارچین نمیریزه.از آدرین پرسیدم : این شربت بوی دارچین نمیده؟
آ: آره خیلی عجیبه
همینطور فکر کردم تا متوجه چیز وحشتناکی شدم که داییم سالها پیش یادم داده بود.اون پلیس بود.چیزی که یادم میاد اینه که، بهم گفت از دارچین برای....
کاور کردن بوی سم استفاده میشه!دستو پام شل شد.پلکم پرید و نمیتونستم خوب نفس بکشم.اون... میخونست مارو بکشه؟ اما آدرین چرا؟
آ:مرینت،حالت خوبه؟
م:میشه یه لحظه بیای اونجا👉
کشیدمش گوشه پذیرایی و آروم تو گوشش ماجرا رو گفتم.اولش باور نکرد اما بعد کم کم باورش شد.
ل:شما چیکار میکنین؟
جفتمون از جا پریدیم:ام هیچی هیچی خواستم به آدرین یه چیزی بگم😅. برگشتیم سرجامون .اما من به فکر اوضاع بودم و تو گوش آدرین نقشه رو گفته بودم.
م:خب ما بریم دیگه
ل:شربتتونو نخوردین
آقا ما کلی اصرار کردیم ولی کو گوش شنوا؟ نزدیک بود شربتو بریزه تو دهنمون که سریع زدیم بیرون.
آ:از لایلا انتظار نداشتم.امروز بهش زنگ میزنم و یه بهانه جور میکنم و باهاش کات میکنم!
خوشحال شدم ولی خوشحالیمو پنهون کردم.م:باشه خداحافظ
آ:خداحافظ،مرسی که جونمو نجات دادی
چشمکی زد و رفت.فوری به لوکا زنگ زدم و ماجرا رو گفتم. لوکا چند ثانیه ای مکث کرد و بعد با لحن عصبانی و نگرانی گفت:....
تموم شد پارت بعد شرط قبلیه❤خداحافظ🌚