گریزان💀⚡P2
چه زود لایک کردین💕😀 برویممم برای پارت ۲😎
آدرین بهم گفت:خوشحالم که باهم مسئول شدیم بعد کاغذی دستم داد و گفت این شمارمه راستش تو دختر خوبی هستی و فکر کنم سلیقه بقیه دخترا رو خوب بشناسی پس رسیدی خونه زنگ بزن باهات کار دارم بعد چشمکی بهم زد و رفت.لبخندی تا بناگوش زدم ....
**************************************
تو راه خونه تو ی بن بست یه دختر و پسر رو دیدم که داشتن ل.ب میگرفتن.هعی کاش منم از سینگلی در میومدم.نگاهی به کاغذ تو دستم کردم و رسیدم خونه.حمله ور شدم به سوی تخت.
بعد یه خواب عالی بلند شدم و مشقامو نوشتم.بعدم یکم رفتم تو گوشی. حوصلم سر رفته بود که ناگاه چشمم به اون کاغذ افتاد.بلند شدم و برداشتمش.به اون شماره زنگ زدم و آدرین برداشت.(خلاصه مکالمه رو میگم که طولانی نشه و خسته نشین)
آ:پس،فردا زنگ تفریح دو بیا تو حیاط باهات کار دارم.
م:باشه خداحافظ.
گوشیو قطع کردم یعنی چیکار باهام داشت؟
******************************************
آ:اممم خوب مرنت چجوری بگم بهت......من....عاشق یه دختری شدم.
با این حرفش چشمام گشاد شد. آروم گفتم:او..اون ک...کیه؟
آ:کارمند شرکت بابام.لایلا راسی
کیفم از دستم افتاد.م:را....راسی؟
اون زن بدجنس ترین زنی بود که تاحالا دیدم.یکمی احساس کردم که...ح..حسودی؟ خخخ نه بابا من حسود نیستم🙌😎.
آ:آره.میخواستم بهش کادو بدم میشه کمکم کنی؟
م:دخترا معمولا اکسسوری و لباس و عطر دوست دارن...میتونی براش باکس شکلات هم بگیری.ولی آدرین،اون زن ۳ سال ازت بزرگتره.
آ:سن مهم نیست.مهم،عشقه.
ازم خداحافظی کرد و رفت تو کلاس.نفسمو با عصبانیت بیرون دادم.
فردا: آدرین اومد سمتم و گفت:عالیه ! بهش گفتم و قبولم کرد.
*******************************************************
داشتم به خونه میرفتم که چیز شوکه کننده ای تو یکی از کوچه های فردی دیدم......
خب تمام شد😈 حال کنید طولانی دادم.گذاشتمتون تو خماری😂 برای پارت بعد:۱۵ لایک ۱۵ کامنت
خداحافظ💕😀