پارت ۱ عشق دو خوناشام

ملکه ماه ملکه ماه ملکه ماه · 1403/06/31 14:21 · خواندن 1 دقیقه

سلام دوستان با پارت یک عشق دو خوناشام در خدمتتون هستیم، 

امیدوارم خوشتون بیادشرط رمان ۱۵ لایک❤۱۵ کامنت💬 بدون کامنت خودم(ملکه ماه در سال های گذشته که مردم عادی از خوناشام میترسیدن دو قبله خوناشام بودن که باهم قلمروخوناشام رهبری میکردن اولین قبیله که قبیله آدامز نام داشت۲شاهدخت داشت مرینت الیا مرینت ولیعدبود تام شاه و سابین ملکه بود قبیله دوم که ونهلیسنگ نام داشت یک شاهدخت یک شاهزاده داشت آدرین ادرینا ادرین ولیعد بود گابریل شاه امیلی ملکه تو اون دو قبیله چند اسم بود که بهتون میگم الان۱بچه اول هر قبیله ولیعد میشه دختر پسر بودن فرقی نداره۲دخترا در سن کم ازدواج میکنن۳ورود آدم متفرقه به کاج ممنوعه۴ورود انسان به قلمرو خوناشام ممنوع۵دختر ها میتوانند از ۱۲سالگی خودشان تنها بیرون بروند۶ خوناشام  ها میتوانند تا هرچقدر که میخواهد بیدار بمانند ۱۰۰ سال حتی بیشتر  هیچ محدودیتی وجود ندارد این مقدمه بود بریم سراغ رمان)جولیکا:(ملکه ماه خدمتکارمرینت خیلی باهاش صمیمیه) درود بر شاه خوناشام هاولیعد متاسفانه گم شده همه جای قصر گشتیم نیست تام:شیطون احتمالا رفته بیرون کاج خوش گذرانی ولش کن مهم نیست بار اول اش که نیست تازه کوچیک هم نیست بزرگ شده  شام مان را میخوایم هر وقت برگشت بهش شام  بدید  چند ساعت بعد یعنی ساعت۵صبح  که تام امیلی الیا داشتن  باهام در سالن اصلی حرف میزدند حرف میزدند که ناگهان صدای باز شدن در سالن اصلی کاج شنیده شد کات شرط بالا گفتم ۱۵ لایک❤ ۱۵ کامنت 💬 بدون کامنت خودم دوستون دارم خیلی زیاد امیدوارم خوشتون بیاد