⁶💜به طرز عاشقانه ای ازت متنفرم💜

shroor shroor shroor · 1402/12/26 18:34 · خواندن 3 دقیقه

یوهووووو پارت جدید اوردم 😉🦋شوت ادامه 🥺❤️👈 

قبل رفتنلایککنیدباتشکر🤍

توجه توجه: این پارت بخاطر دلایلی کوتاه پست شده است 

_____________________________________ 

خیلی خب اومدم با یه پارت جدید 

لایک و کامنت فراموش نشه ♥️💬 

شرط پارت بعد ♥️۳۵کامنت

شرط رو کم کردم 

__________________________________________________

با دستش موهام رو عقب کشید و لباش رو روی گردنم گذاشت 

کمی تقلا کردم ی میلی متر هم تکون نخوردم 

 

بعد چند دقیقه ولم کرد یکم خجالت کشیدم و می‌تونستم 

بفهمم از گوجه قرمز تر شدم 

زود به اتاقم رفتم و درو قفل کردم گوشیمو برداشتم دیدم

لوکا چند بار زنگ زده 

نفس عمیقی میکشم و بهش زنگ میزنم 

مکالمه لوکا و مری

_ سلام مرینت خوبی زنگ زده بودی 

_ خوبم ببخشید جواب ندادم میخواستم بگم امشب میای 

باهم بریم بیرون فست فود بخوریم 

_ادرین اون مشکلی نداره 

_ مشکل که داره ولی امشب اونم خونه نیست و قرار نیست زود برگرده 

_ اوکی وقت منم خالیه آدرس 

_ اس ام اس میکنم

گوشی رو قطع میکنم که ادرین وارد اتاق میشه از ترس گوشیم از دستم میوفته 

_ من میگم بدون اجازه وارد اتاقم نشو چرا مثل حیوونا میای داخل 

ادرین دستی به موهاش میکشه و لب میزنه 

_ من امشب نیستم جایی کار دارم 

_ میدونستم 

 

ابروشو انداخت بالا و لب زد

_ می‌دونستی ؟

دستام رو جلوی تکون میدم و لب میزنم 

_ منظورم اینکه حدس میزدم 

 

_فکر من احمقم مرینت سابقه موبایلم رو چک کردم 

_چه خوب پس می‌دونی که میدونم هنوز با زویی قطع رابطه نکردی فکر کردی من خرمو نمیفهمم 

 

صورت ادرین با این حرفم از حالت تعجب به عصبانی  تغییر میکنه 

_چی گفتی؟ 

_ همین‌که... 

 

محکم ی سیلی هوارم میکنه و از اتاق بیرون می‌ره 

پایین تخت میشینم و زانو هامو بغل میکنم و سعی میکنم 

گریه نکنم 

بعد کمی با خودم کلنجار رفتن به الیا زنگ میزنم 

_ سلام مرینت چه عجب ی زنگی هم به من زدی 

_ ی سوال داشتم 

_ بنظر گریه کردی اتفاقی افتاده 

_نه نه خوبم فقط میخواستم بپرسم ازدواج تو و نینو هم اجباری بوده و تو نمیخواستی  

_خب 

_چطور با نینو کنار اومدی 

_ خب بسازش برقص بزار فکر کنه دوستش داری باور کنه دوستش داری باهات مهربونه میشه 

_خیلی خب من باید برم 

 

از الیا خداحافظی کردم و از اتاق زدم بیرون ادرین رفته بود 

شب شده بود 

آدرس رو به لوکا فرستادم تا بیاد دنبالم 

ی دوش دو دقیقه ای گرفتم و لباس بیرونی پوشیدم و 

از خونه خارج شدم لوکا با ماشین ایستاده بود 

 

___________________ 

ببخشید کم بود وقت ندارم شرط بالا گفتم 😉 

بابای 🐾❄️