دیدار دوباره فصل ۲ پارت دوم

اناهیتا اناهیتا اناهیتا · 1403/06/09 18:34 · خواندن 1 دقیقه

راستش دلیل نبودنم این بود که تصادف کردم😅 

 

.اسم من جولیکاس
م.واواوا واقعا
ج. بله چطور مگه
م.هیچی فین وای مدرسه
ج.ببخشید میتونم یه سوال بپرسم
م.حتما 
ج.شما تو مدرستون... هیچی بیخیال
م.خب زود بگو
ج.مدرسه کجاست
م.دنبالم بیا
مطمئن بودم خودشه خود خودشه واقعا جولیا بود داشت دنبالم میومد فقط تنها چیزیش که تغییر کرده بود موهاش بود موهاش بلند بودن تقریبا تا بالای با.سن بدو بدو رفتم مدرسه و اصلا حواسم به جولیکا نبود دویدم تو راهرو که یهو
.خانوم دوپن چنگ
م.ببله خانوم 
.بیا دفتر من زود
م.اخه کلاسم
.گفتم زود
م.چشم
.اینم از خانوم دوپن چنگ ما 
. عه تویی که
م.عه جول.
ج.مرینت دلم برات تنگ شده بود این همه سال کجا رفته بودی
م. من جایی نرفته بودم شما نیومدید منو ببینید
ج.خیلی پرویی 
م.ساکت شو
.وای خدارو شکر 
م.براچی 
.فکر کردم دوباره دسته گل به آب دادی 
م.خانومم
.خب برو که کلاست دیر شد و خانوم..
ج. جولیکا هستم
.جولیکا میتونی امروزو تو کلاس پیش مرینت باشی
ج.ازتون ممنونم
. خب برید دیگه 
م.ج. چشم 
رفتیم سر کلاس تنها جای موجود پیش یه پسره بود ناچار رفتیم و اونجا نشستیم

 

شرط :۶❤ ۹💬 

امکان داره پارت بعد منحرفی باشه