تلخ و شیرین

🖤 Nahal 💜 🖤 Nahal 💜 🖤 Nahal 💜 · 1403/06/01 01:11 · خواندن 4 دقیقه

به فرمایید ادامه یه تک پارتی جذاب داریم 

ادامه ی مطلب 👇🏻👇🏻

سلام من ماریا هستم من عاشق پسر عمم آرمان هستم خیلی وقته که ندیدمش اما حرشب با عکسش حرف میزنم شماره اش رو داشتم اما نمیدونستم چی بگم بعد از اون قضایا من اون مثل قبل صمیمی نشدیم  

روز پنجشنبه بود با پسر عموی کوچیکم که فقط یک سال ازم بزرگتر بود و با پسر عموی کوچکترن که فقط یک سال ازم کوچکتر بود ا هم بازی می‌کردیم خیلی خوش گذشته بود توی پارک بودیم پارک نزدیک خونه مادربزرگم بود رسم داشتیم که همیشه هر دو هفته یک بار به خونه مادر جون بریم برای دو سه روز من خودم بیشتر وقتا در طول هفته به جز تعطیلی‌های آخر هفته خیلی وقتا به مادر جون سر می‌زدم همینطور هم پسر عموم بهتون بگم که من الان ۱۸ سالمه از اون اتفاقی که افتاد تقریباً ۸ ۹ سال می‌گذره بذارید براتون تعریف کنم چی بود از پارک برگشته بودیم خیلی خسته شده بودیم دم دمای غروب بود با همدیگه مسابقه دادیم تا دم خونه مادربزرگم در زدیم و منتظر شدیم که کسی درو باز کنه تا وقتی که منتظر بودیم پسر عمه کوچیکم انگار خواست چیزی بگه ازش پرسیدم چیزی شده بگو بهم گفت یه رازی بین من و پویا یا همون پسر عموم هست ما می‌تونیم بهت بگیم ولی یه شرطی داره گر بهت گفتیم و رفتی به کس دیگه‌ای گفتی دیگه هیچ وقت باهات بازی نمی‌کنیم اگه درست یادم باشه اون موقع فقط ۷ ۸ سالم بود خیلی کوچیک بودم و کوچکتر از اونی که بخوام چیزی که میگه رو درک کنم گفت رازی رو داریم اینه ما جاهای شخصی همدیگه رو به همدیگه نشون میدیم من خیلی تعجب زده بودما مادرم از بچگی بهم گفته بود که هیچ وقت به کسی اعتماد نکنم حتی به کسی که خیلی بهم نزدیک است جمله آریا که پسر عمه ی کوچیکم  بود و پویا که پسر عموم بود اونا ازم خواستن که منم جاهای خصوصیمو بهشون نشون بدم ولی من همچین چیزیو قبول نکردم ولی بعد چند لحظه که به فکر فرو رفتم احساس دودلی می‌کردم ز یه طرف می‌خواستم که بهشون نشون ندم به خاطر اینکه منم یه دخترم نباید شخصیت خودم رو زیر پا بذارم ولی خب اون موقع بچه بودم و ساده نمی‌دونستم که باید حواسم به خودم باشه حالا نه اینکه کاملاً حواسم به خودم نباشه ولی هنوز گیج بودم خام بودم ی‌دونستم این تصمیمی که می‌گیرم اگه قبول بکنم درسته یا نه از یه طرفم هم می‌ترسیدم که راست بگم و هیچ وقت دیگه باهام بازی نکنن چون من تک دختر خانواده بودم ‌ترسیدم به خاطر اینکه دخترم دیگه نخوام باهام بازی کنن و بی‌محلی بهم بکنن این حس واقعاً بد بود اون موقع هنوز دختر ه کوچیکم به دنیا نیومده بود یا اصلاً نمی‌دونستم که یه دختر عمو دارم البته که الانم که می‌دونم دختر عموی اصلیم نیست پسر عموی بابام دخترش خانواده ی اون وقتی که بچه بودن همشون از دنیا رفتن از جمله پدربزرگش که توی جنگ کشته شد که یعنی همون برادر پدربزرگ من پس از این بگذریم جز خانواده مادریش فقط ما بودیم ونم خیلی با ما آشنا نبودا هنوز نمی‌دونست که من هستم یا حتی عموهام عمم و همه ی عضوهای خانوادم منم نمی‌دونستم ولی از وقتی که باهاش آشنا شدم خیلی خوشحالم از اینا بگذریم اون موقعیت نمی‌دونستم دختر عمویی دارم نمی‌دونستم در آینده قراره یه دختر عمه گیرم بیاد یا هیچ چیز دیگه‌ای خیلی تنها بودم خیلی می‌ترسیدم که دیگه هیچ وقت باهام بازی نکنم پس کله شقی کردم و چیزی که گفتن رو قبول کردم بعد از اون وقتی پسر عمه بزرگم که از خودم بزرگتر بود و تقریباً ۱۵ ۱۶ سالش بود متوجه موضوع شد و خواست از من سوء استفاده کنه ولی من متوجه نشدم من خیلی کم عقل و کوچیک بودم تا اون موقع ه پسر عمه بزرگم آرمان متوجه شد که ما داریم چیکار می‌کنیم هیچکس متوجه نشده بود که ما جاهای خصوصیمون رو به همدیگه نشون میدیم همه این اتفاقا زود به زود می‌گذشت یه حس عجیبی هم تو احساساتم تو قلبم تو بدنم رخ داده بود نمی‌دونستم چیه ولی هرچی بود ا اینکه کمی احساس لذت می‌کردم احساس گناه و ناامیدی داشتم نمی‌دونم چرا پس از اون تصمیم گرفتم که به مادرم بگم ولی هنوز درباره ی آرمان نمیدونستم که میدونه پس از مدتی فهمیدم یه روز جمعه بود : 

مثل همیشه طبق معمول داشتیم میرفتیم به پارک که همون موقع آرمان اومد فکر کردم میخواد باهامون بیاد اما درخواست دیگه ای داشت... 

    👀✨👀✨👀✨👀✨👀✨👀✨👀✨👀

خب دوستان اینم از تک پارتی تلخ و شیرین میدونم این پارت اصلا منحرفی نبود ولی پارت بعدی خیلی منحرفیه پس حتما حمایت کنید تا پارت بعدی رو هم بزارم 

شرط پارت بعد هم 15 لایک و کامنت هست ❤️💬

خب ممنون که تا این جا رو خوندید ممنون میشم با حمایت هاتون به طلا برسونیدم دو تا نکته ی دیگه هم بگم که اگر پست قبلی من که چه گونه ذهن خراب خود را درست کنیم 2 رو خونده باشید گفتم اگر طلا بشم دوتا تک پارتی خفن و خیلی منحرفی میدم ولی خواستم بگم که ابن تک پارتی جدائه 

دوستون دارم تا پارتی دیگر بدرود 👋🏻👋🏻

_________________________________________