💎 الماس من💎

𝒜𝓃𝒶𝒽𝒾𝓉𝒶 𝒜𝓃𝒶𝒽𝒾𝓉𝒶 𝒜𝓃𝒶𝒽𝒾𝓉𝒶 · 1403/05/25 13:59 · خواندن 3 دقیقه

پارت 3‌

آدرین : همیشه همجا یه ترس بدی باهام بود و همه بخاطر این موضوع بهم میگن بی عرضه پدرم که خیلی وقت پیش ازش ترد شدم مادرم که بخاطر بعضی مسائل سکته شدید کرد و مرد خواهر و برادم که یه مشت رفیق باز الدنگ بودن کسی رو نداشتم تو دنیا یه دیوید رو میتونستم بهش اطمینان کنم که اونم گاهی وقتا خیلی اسکل میشد قبل از اینکه مرینت دوپن رو ببینم فک میکردم تنها ترینم اما الان میفهم خلافکارا از همه تنها ترن دلم نمیومد که مرینت رو تحویل و لو بدم ولی وقتی صدای داد و بیداد و تفنگ کشی و هفت تیر بازی اومد نگران با تفنگ و خنجر تو جیبیم راه افتادم که یهو فلیکس داد زد .

فلیکس : شاسکول گروه گشت مرینتو پیدا کرده تنها نمیتونی بری بعد از اینکه مرینتو نجات دادی باید بری یجا قایم شی چون از نظر رئیس جمهور توهم شریک جرمی . منو وار کن تا بیام کمک.

مجبور شدم دستشو وا کنم باهم رفتیم 

دیدم قضیه خیلی بدجور بد شده داشتم دمبال دوپن چنگ میگشتم صدای نفس نفس زدن اومد فلیکس گفت من میرم تو خونه متروکه اینور و میگردم توهم اونوری رو 《 اونجا بخاطر دزد و پلیس بازی محله متروکه شده 》 

آدرین : رفتم تو اون خونه دیدم هیچی اینحا نیست یهو فلیکس رو هراسون دبدم گفت سریع بیا دنبالم رفتن دیدم دوپن چنگ حالش بده یه تو خورده نزدیک قلبش حتما تو زندان ضعیف شده با سرفه و حالت بد بهم بریده بریده گفت 

مرینت : تو سال 2015 یه جنایت ر .. رخ داد اون دختر که گروگ...ان گ.ر.فته ش.د اون د.ختر رو م.ن میشناسم اون کا.گامی تسو.روگی ه.ست همه این . سالا دنبالش ب.ود.م و.لی پیداش ن.کردم لط.ف.ا پید.اش کن 《 مرینت وقتی اینو گفت چشماش رو بست و بیهوش شد 》 

از زبان دیوید :

آدرین گفت که بریم طرف محله متروکه وقتی رفتم تو خونه اول با چیزی که دیدم شوکه شدم هفت خط روزگار فلیکس گراهام و اون دختر مرینت دوپن چنگ رزمی کار که یکی از پلیسا رو کشت الان خودش کشته شده سریع رفتم از آدرین پرسیدم چی شده اون اینو بهم گفت 

آدرین : دیوید این دختر رو ببر بیمارستان بهت قضیه رو میگم

پرش زمانی به بیمارستان - 

دکتر : آقای آگراست و آقای گراهام متاسفم ولی ایشون حداقل باید 10 ماه تو کما بمونن 

از زبان فلیکس : 

مرینت واقعا دختر خوب و خوش قلبی بود من دوستش داشتم دلم میخواست تا دوماه دیگه عقد کنیم ولی مثل لینکه باید یک سال صبر کنم 

فلیکس : حرف مفت نزن مرینت من الان باید همینجا باشه ، 

دکتر : همسرتونن ؟ 

فلیکس : تو فکر کن زنمه اه 

و سریع اون محل رو ترک میکنه 

آدرین : دکتر خدانگهدار .

 

 

 

 

 

 

بای بای 

میدونم پارت چرتی بود ولی داستان اصلی از چند پارت آینده قراره شروع شه 

 

 

 

بای بای ! 

شرطم همون 16 لایک و کام هست