دوستایی که تبدیل به.............

Shadi Shadi Shadi · 1403/05/24 20:47 · خواندن 1 دقیقه

آقا راستش حوصلم سر رفته بود گفتم یه پستی چیزی بزارم. حمایت از رمانه تصورات واقعی خیلی کم شده . در هفته یه نفرم لایک نمیکنه . اگر خوشتون نمیاد بهم بگین ادامه ندم خب . برین ادامه تک پارتی داریم . 

 

 

دوستم اومده بود امشب رو خونه مون بخوابه . جدیدا خیلی منحرف شده بودیم . بهش گفتم : میگم که هیچ پسری پیدا نمیشه بیاد دوس پسره ما بشه !!! 

گفت : آره بابا راس میگی . خب بیا یه بار دست بندازیم گردن هم و بخوابیم.....

گفتم : اینکه چیزی نیست بیا یه بار همو کیس کنیم . 

گفت : اَیی چندش !!! عین این فیلما میشه که.... یهو دختره نشسته بعد پسره پرتش می‌کنه روی بالشت و لباش رو میخوره و دستاش رو توی دستاش قفل می‌کنه . 

گفتم : دقیقا !!! بیا همین کارو کنیم . 

گفت : باشه . 

پرتش کردم روی بالشت و لبش رو بوسیدم . چندشم شد . اومد جلوتر و لباش رو روی لبام گذاشت . لبام رو خورد و سرمو به سمته لباش فشار داد . وقتی ولم کرد رفتم زیره پتو و بغلش کردم . دستم رو روی سینش گذاشتم و سینش رو براش ماساژ دادم . 

گفت : وویی چیکار می‌کنی ؟؟ 

دستشو روی باسنم گذاشت و باسنم رو ماساژ داد . آروم دستشو گذاشت روی ک*ص*م و یه فشار کوچولو داد . نوازشم کرد و با دستش قلقلکم داد . 

نمی‌دونم چیشد که خوابم برد..............................

 

دوستان این یه خاطره ماله دوستمه . ادامه ی این خاطره رو هم دارم اگر اینو دوست داشتین بگین ادامشم بزارم . خواهشاً اگر رمانه تصورات واقعی رو دوست دارین حمایت کنین یا اگرم دوست ندارین بگین دیگه ادامه ندم .