دوستایی که تبدیل به.............
آقا راستش حوصلم سر رفته بود گفتم یه پستی چیزی بزارم. حمایت از رمانه تصورات واقعی خیلی کم شده . در هفته یه نفرم لایک نمیکنه . اگر خوشتون نمیاد بهم بگین ادامه ندم خب . برین ادامه تک پارتی داریم .
دوستم اومده بود امشب رو خونه مون بخوابه . جدیدا خیلی منحرف شده بودیم . بهش گفتم : میگم که هیچ پسری پیدا نمیشه بیاد دوس پسره ما بشه !!!
گفت : آره بابا راس میگی . خب بیا یه بار دست بندازیم گردن هم و بخوابیم.....
گفتم : اینکه چیزی نیست بیا یه بار همو کیس کنیم .
گفت : اَیی چندش !!! عین این فیلما میشه که.... یهو دختره نشسته بعد پسره پرتش میکنه روی بالشت و لباش رو میخوره و دستاش رو توی دستاش قفل میکنه .
گفتم : دقیقا !!! بیا همین کارو کنیم .
گفت : باشه .
پرتش کردم روی بالشت و لبش رو بوسیدم . چندشم شد . اومد جلوتر و لباش رو روی لبام گذاشت . لبام رو خورد و سرمو به سمته لباش فشار داد . وقتی ولم کرد رفتم زیره پتو و بغلش کردم . دستم رو روی سینش گذاشتم و سینش رو براش ماساژ دادم .
گفت : وویی چیکار میکنی ؟؟
دستشو روی باسنم گذاشت و باسنم رو ماساژ داد . آروم دستشو گذاشت روی ک*ص*م و یه فشار کوچولو داد . نوازشم کرد و با دستش قلقلکم داد .
نمیدونم چیشد که خوابم برد..............................
دوستان این یه خاطره ماله دوستمه . ادامه ی این خاطره رو هم دارم اگر اینو دوست داشتین بگین ادامشم بزارم . خواهشاً اگر رمانه تصورات واقعی رو دوست دارین حمایت کنین یا اگرم دوست ندارین بگین دیگه ادامه ندم .