💜به طرز عاشقانه ای ازت متنفرم💜
خب خب شرط کامل شد بیا ادامه 🥺❤️👈
خب خب با کامل شدن شرط یک شرط جدید می آید 😁
ولی قبلش یک پارت می آید 😁
خیلی خب دیگه بسه بیا پایین
این یکی خیلی طولانی
بخاطر اینکه وقت زیاد دارم
______________
گوشم رو برداشتم و زنگ زدم جواب داد
_ سلام مرینت خوبی چه خبر
_مرسی فعلا که اوضاع باب میلمه
_خب چه خبر از اقاتون؟
_نمک رو زخمم نریز جولیکا اصلا حوصله ندارم
_خیلی خب کی میای خونمون
_بعد قرنطینه
_بلع؟
_منظورم اینکه بعد اینکه ادرین اجازه داد
_اها
_میگم گوشی لوکا دست تو چیکار میکنه با اون کار دارم 😁😁😁
_اخ ببخشید حواسم نبود لوکا داره دوش میگیره
_اومد بیرون بهش بگو زنگ بزنه
_اوکی
بعد خداحافظی با لوکا روی مبل نشستم و از حالت دراز
کشید در اومدم نفس عمیقی میکشم که صدای در میاد
به سمت در میرم
که نگو گودزیلا اومده
در رو باز میکنه و میاد داخل
میرم سمتش سلامی میکنم و به دستش نگاه میکنم
ی پلاستیک مشکی همراهش بود
بهش اشاره میکنم و لب میزنم
_اینا چین؟
پلاستیک رو میده دستم و کتشو در میاره و میزاره روی
پلاستیک مشکی و بعد میره روی مبل میشینه
اخم میکنم
_امر دیگه ای
پلاستیک مشکی رو میزارم روی زمین و بازش میکنم کلی
شکلات و شیرینی
با زوق بهش نگاه میکنم و لب میزنم
_ به چه مناسبتی
رو بهم گفت
_ مامانم فردا قرارع بیاد اینجا گفتم اینارو بیارم
_ به قیافشون میاد خوش مزه باشن ممنون
بعد با ی لبخند ملیحی نگام میکنه
بلند میشم و پلاستیک رو برمیدارم کت رو هم میزارم سرجاش
و کمی از شیرینی هارو هم میخورم
🌃 شب
بخاطر درد شکمم از خواب بیدار شدم این ۳ بارم بود
رفتم سرویس و بعد ۵ دقیقه اومدم بیرون سرمو انداختم
پایین و داشتم با دستم شکممو فشار میدادم
که خوردم به چیزی سرمو آوردم بالا ادرین بود با نگاه
سوالی نگام میکرد
_چرا اینجوری نگام میکنی آدم ندیدی
_این ۲ بارته اومدی سرویس حالت خوبه یا چیزی میکشی
_ نخیرم ۳ بارمه شکمم درد میکنه
دستشو جلوی دهنش مشت میکنه و چند سرفه میکنه
_ اونوقت بخاطر چی؟
دستشو از جلوی دهنش برمیداره و با لبخند مرموزی
ادامه میده
_ نکنه تو؟؟
حلش میدم و به سمت اتاقم حرکت میکنم و توی راه لب میزنم
_خیر سرت اجازه نمیدی برم بیرون اونوقت میگی من ی چیزیم هست
در اتاقمو باز میکنم و میرم داخل درو می بندم
مجددا روی تخت ولو میشم چشمامو میبندم
بعد چند دقیقه حس میکنم یکی پشتمه برمیگردم که نگو
گودزیلا بود زود بلند میشم و لب میزنم
_ تو اینجا چیکار میکنی بلند شو برو سرجات
بلند میشه و گردنم میگیره و فشار میده و سرمو میزاره
روی تخت بعد بغلم میکنه یکم خودمو ازش دور میکنم و
لب میزنم
_ اگه قرارع اذیتم کنی فردا که مامانت اومد اشپزی نمیکنم
یعنی نمیتونم که آشپزی کنم پس فکر بد به سرت نزنه
بعد چشمامو میبندم و می خوابم
___________________
بدون شرط وقت کردم میدم 😊
خوشحال میشم حمایت کنی ❤️💬
لایک کامنتی
بابای❄️❄️🥺