『』RED ROSE『』

[Më] [Më] [Më] · 1403/05/06 17:44 · خواندن 3 دقیقه

³⁰..PART

شرط کامل نشده بود ولی حوصلم سر رفته بود دادم

مرینت: بعد از رسیدن به رستوران و دیدن کارگردان باهاش حرف زدیم و اون توضیح داد ک موضوع فیلم قراره چطوری باشه...

کارگردان: خب ببینین موضوع فیلم اینه ک شما دوتا دوست صمیمی هستین ی روز شما(اشاره ب مرینت)بخاطر بعضی مسائل ناراحت میشید و تصمیم میگیرید به سمت خونه ی مخفی از همه ای ک تویه جنگل دارید برید و آدرین چون با تمام وجود نگرانته تعقیبت میکنه و تورو جلوی در خونه در حالی ک داری گریه میکنی گیر میندازه. بغلت میکنه و سعی میکنه آرومت کنه شما باهم وارد خونه میشید و از اونجا همچی شروع میشه...

آدرین: واو...

مرینت: واقعا سریال قشنگی از آب درمیاد... خیلی خب ما قرار داد رو امضا میکنیم.

کارگردان: فقط ی چیزی... این فیلم بخاطر صحنه های جنسی زیادی ک داره قراره محدودیت سنی داشته باشه و تویه صفحه ی مخصوص خودمون پخش میشه خانم دوپن چنگ به خاطر همین قرار داد شما ی بخش دیگه داره... ازتون میخوایم اجازه بدین اندامتون رو کامل ب نمایش بزارید...

مرینت: بله؟!

کارگردان: انتخاب با شماست

مرینت: میخواستم رد کنم اما ی فکری به ذهنم زد... رو ب کارگردان کردم و گفتم:

ب ی شرط قبول میکنم

کارگردان: هرچی باشه قبوله

مرینت: اگر قراره اندام من کامل ب نمایش گذاشته بشه باید آقای اگرست هم همین شرایط رو داشته باشه!

آدرین: چی؟ نه نه نه من اجازه نمیدم ک اندام مرینت کامل ب نمایش گذاشته بشه! چ برسه ب خودم!

کاردگردان: شرمنده آقای اگرست ولی من مجبورم حرف خانم دوپن چنگ رو قبول کنم. چون بهشون قول داده بودم.

آدرین: مرینت بگو ک شوخی میکنی!

مرینت: ن آدرین این تصمیم منه و تو هم حق دخالت نداری!

آدرین: نزدیک مرینت شدم و در گوشش گفتم به ی شرط قبول میکنم...

مرینت: نه بابا؟ چ شرطی اونوقت؟

آدرین: بعد از رفتن کارگردان باهم اینجا شام میخوریم... و امشب باید رو ی تخت با من بخوابی...

مرینت: ب هر حال تو ک توی سریال قراره حال کنی... باشه... مشکلی ندارم

آدرین: آفرین😌 از مرینت دور شدم و به ب کارگردان گفتم ما قبول میکنیم... و قرارداد رو امضا میکنیم.

مرینت: بعد از امضا کردن قرارداد و خدافظی با کارگردان من و آدرین تنها شدیم.

آدرین: به مرینت نزدیک تر شدم و منو رو سمتش گرفتم و گفتم: لطفا هرچیزی ک میل دارید سفارش بدین بانو

مرینت: لبخدی زدم و تشکر کردم. بعد از شام جفتمون نشستیم و مشغول صحبت کردن بودیم... و متوجه نشدیم ک چقدر مشروب خوردیم... آدرین حسابی مست شده بود اما من حالم خوب بود... به زور بلدش کردم و سوار ماشین شدیم. داشتم رانندگی میکردم ک خنده ای کرد و دستشو روی رون پام گذاشت و گفت:

آدرین: اوممم چقدر امشب خوردنی شدی توله!

مرینت: ی لحظه تعجب کردم ولی با به یاد اوردن مست بودنش لبخندی زدم و دستشو کنار کشیدم و گفتم: آدرین تو مستی... خواهش میکنم ی لحظه بشین... الان میرسیم خونه.

وقتی رسیدیم خونه همین ک رفتیم داخل...

 

...END

پارت بعد منحرفیه

برای پارت بعد

60 لایک

60 کامنت

بوج بهتون 

دوستون دارم

بای بایییی((: