برادر و خواهر منحرفp2

🦋inas✨️ 🦋inas✨️ 🦋inas✨️ · 1402/12/20 10:08 · خواندن 1 دقیقه

بدون شرح

در روز چت پسره براس عکس کیر فرستاد و 

گفت: این کیر امادس من منتظرتم

دختره: چی میگی بنظرت من میام 

گفت: من میام 

دختره :برو گم شو 

یهو دربه صدا دراومد 

ادرین: سلام مرینت خوبی چیکار میکنی

مرینت: دارم کتاب میخونم 

ادرین: مگه من موقع خرید این کتاب ها بهت نگفتم اینو نخر

مرینت: اخه 

ادرین: بدش به من

مرینت: نه 

کتاب برد و رفت مرینت ناراحت بود و از پشت پنجره کتاب رو سوزوند مرینت. رفت و شروع به گیس کردن موهاش کرد و گرسنه شد و به مامان باباش گفت که برن رستوران اوناهم قبول کردن 

مرینت: من پیتزا میخورم 

گابریل: من همبرگر

امیلی: منم پیتزا

ادرین: من هاداگ

بعد چند دقیقه سفارشات تشون رسید و شروع به خوردن کردن که زنگ‌گوشی مرینت به صدا در اومد 

مرینت: الو 

ونوسا: سلام مرینت خوبی احوالت میگم تولد سلین میای 

مرینت: سلام مرسی من خوبم تو خوبی حتما میام ولی تولد کی هست بیاد برنامه بچینیم سوپرایزش کنم 

ونوسا: نه نه اون قدر اخه پدرش 

___✨️__________✨️___________✨️__

امید وارم که خشتون اومده باشه لایک کامنت فراموش نشه بای بای