برادر و خواهر منحرفp2
بدون شرح
در روز چت پسره براس عکس کیر فرستاد و
گفت: این کیر امادس من منتظرتم
دختره: چی میگی بنظرت من میام
گفت: من میام
دختره :برو گم شو
یهو دربه صدا دراومد
ادرین: سلام مرینت خوبی چیکار میکنی
مرینت: دارم کتاب میخونم
ادرین: مگه من موقع خرید این کتاب ها بهت نگفتم اینو نخر
مرینت: اخه
ادرین: بدش به من
مرینت: نه
کتاب برد و رفت مرینت ناراحت بود و از پشت پنجره کتاب رو سوزوند مرینت. رفت و شروع به گیس کردن موهاش کرد و گرسنه شد و به مامان باباش گفت که برن رستوران اوناهم قبول کردن
مرینت: من پیتزا میخورم
گابریل: من همبرگر
امیلی: منم پیتزا
ادرین: من هاداگ
بعد چند دقیقه سفارشات تشون رسید و شروع به خوردن کردن که زنگگوشی مرینت به صدا در اومد
مرینت: الو
ونوسا: سلام مرینت خوبی احوالت میگم تولد سلین میای
مرینت: سلام مرسی من خوبم تو خوبی حتما میام ولی تولد کی هست بیاد برنامه بچینیم سوپرایزش کنم
ونوسا: نه نه اون قدر اخه پدرش
___✨️__________✨️___________✨️__
امید وارم که خشتون اومده باشه لایک کامنت فراموش نشه بای بای