🔥مدرسه مختلط 💦p3
مرسی که شرط هارو رسوندین
لوید: و زنگ خونه اونارو زدم یک زن درو باز کرد و گفت
خاله ماری: وای دخترم نگرانت شده بودم بدش به من
لوید: مواظب باشید زیاد روی زانو هاش فشار نیاره
خاله ماری : برای چی؟
لوید: تمام ماجرا رو تعریف کردم و بعد رفت
خاله ماری: رفتم گذاشتمش رو تخت و آروم گفتم
تو هم مثل مامانت همچین قدرت هایی داری
فردا صبح در مدرسه سر صف
مدیر: بچه ها شاید براتون سوال باشه تا کی اینجا هستید شما تا ست ۲۰ سالگی اینجا هستین فهمیدین
بچه ها: بله
در کلاس
روزیتا: امروز دیر رسیدم چون خواب موندم
خانم ببخشید خواب موندم
معلم: اینبار اشکالی نداره برو بشین
روزیتا: چشم نگاه کردم دیدم یک دختر فرشته اونجا تک نشسته رفتم اونجا نشستم خیلی ناز بود ولی در طول کلاس بال هاش به من میخورد ولی به روی خودم نیاوردم
زنگ تفریح
رفتم پیش اون دختره و بهش گفتم
میشه با هم دوست بشم؟
آلما: آره اسمت چیه من آلما
روزیتا: اسم منم روزیتا عه
آلما: امید وارم دوست های خوبی باشیم
روزیتا: منم همین طور
تمام
راستش خیلی خستم ولی قول میدم پارت بعد هم منحرفی هست هم طولانی
شرط هم ۱۰ لایک و کامنت
بای بای