[دادسرایی متفاوت]

[Më] [Më] [Më] · 1403/04/12 20:13 · خواندن 1 دقیقه

⁵*PART

مرينت ومن با پورشه مشكى من راه افتاديم بار خيلى نزديك بود به خونه من و سريع رسيديم توى بار خيلى بوى الكل ميومد مشخص بود كه مردم خوب حال كردن 

مرينت: آليا خیلی بوى الكل مياد فک كنم اگه ما بخوابم حال كنيم اتاقى براى ما نمونده باشه 

آليا : شده وسط جمع مى كشيم پايين و ميكنيم نگران اونش نباش با من همه چى قراره امشب جفتمون جر بخوريم

مرينت : تك خنده اى كردم و گفتم پيش به سوى الكل و رفتيم سر يه ميز دوتايى نشستيم تا الان 10 تا پيم خورده بوديم كه صداى آشنايى گوشمو نوازش داد خيلى آشنا بود سرمو برگردوندم كه با همون قاضى كه آنروز توى دادسرا بود مواجه شدم آروم لب زد: مادام ميشه به من افتخار بدين و دستش و اورد جلوم

مرينت: آروم دستش و نوازش كردم و بلند شدم و آليا نگاهى بهم كرد و آروم و بى صدا لب زد خوش بگذره لبخندى زدم و به روبه رو نگاه کردم

آروم زمزمه كردم : اسمت چيه

آدرين : اسمم ادرينه

End

برای پارت بعد

15 لایک

20 کامنت