عشق بی رحم
سلام پارت ۹ بشووت ادامه
پارت ۹
از زبون نویسنده خوجملتون
آدرین همه ی اون حرف هارو زد ( دیگه فک کنم همتون بدونید دیگه . قرار شد از این خونه برن )
کلویی. چ..چیی ال...آلیا ت..ت..تو..هههم
الکس. خب
مرینت. خب به جمالت
آلیا. آره کلویی تو و الکس با این کاراتون کفر همه رو درآوردین(اینو در حالت ایستاده میگه)
الکس. من مشکلی ندارم ولی باید اجاره هاتون رو بدید
آدرین چجور روت میشه اینو بگی الکس . اگر خونت مرتب و منظم هس فقط فقط به خاطر اینه که آلیا و مرینت توش زندگی میکنن.
الکس. میبینی که روم شد
نینو. چون خیلی پر رویی
کلویی. الکس تو خیلی سنگ دلی برو گمشو عوضی
از زبون نویسنده
کلویی اینو میگه و میره تو اتاقش و گریه میکنه( فک کن کلویی گریه کنه)
مرینت. من اجاره همتون رو میدم
الکس. اما
مرینت. اما و درد بی درمون
نینو. فردا صبح میریم برای خونه جدیدمون خرت و پرت بخریم
آلیا و مرینت. اوکی
آدرین. خب دیگه شبتون بخیر
همه رفتن اتاق هاشون
مرینت رفت بغل آدرین دراز کشید و خودشو تو بغل آدرین جا داد و لپشو بوسید
و شروع کرد با یقه لباس آدرین بازی کردن
آدرین. عشقم نکن خوابم میاد
مرینت. دوس دارم
آدرین. حسابتو میزارم کف دستتا بگیر بخواب اذیت نکن
مرینت یقشو گرفت گفت مثلا میخوای چیکارم کنی ؟
آدرین بلند شد و رو مرینت خیمه زد و فورا لبشو گذاشت رو لبای مرینت
از زبون مرینت
حسابی کفر آدرین و درآوردم که پاشد روم خیمه زد و لبامو بوسید
وحشیانه لبامو میخورد و گاز میگرفت هرکاری کردم که اونو از روی خودم بلند کنم نشد که نشد ولی یه فکری به ذهنم رسید. دستمو بردم تو شرت آدرین و کیرشو گرفتم تو دستم که یهو لباشو از رو لبام برداشت و گفت
آدرین. اهه چیکار داری
مرینت. میخوام باهاش بازی کنم
آدرین. اگر باعث میشه زودتر خوابت ببره باشه
مرینت. میسی شوهری
آدرین.
همونجوری داشت با کیرم بازی میکرد که متوجه نشدم کی خوابمون برد صبح از خواب پاشدم و دیدم دست مرینت هنوز تو شلوارمه ولی آروم ازتو شلوارم درآوردم و رفتم همه ی بچه هارو بیدار کردم
بعد از یه صبحونه مفصل آماده شدن و رفتیم بیرون تا لوازم خونگی بخریم
مرینت
نشستیم توماشین آدرین و رفتیم به یه فروشگاه خیلی بزرگ من از هرچیزی ۲ تا خریدیم چون خونه هامون جدا بود ما قرار بود بالا زندگی کنیم و آلیا و نینو هم پایین پس مجبور بودیم دوتا بگیریم از هرچیزی.
قرار بود تا دوروز دیگه وسایل هارو بیارن و ماهم آدرس دادیم و گفتیم ساعت ۴ عصر بیارن برامون
رفتیم خونه و نصف وسایل هامون رو جمع کردیم
آدرین. نینو پاشو بریم
نینو. کجا
آدرین خونه پسر شجاع
نینو. بابا خیارشور
آدرین. اقایه بامزه آقا قرار بود امروز بریم بقیه پول رو بدیم یادت نیست
نینو. آخ چرا پاشو پاشو
نینو.
تا آدرین اینو گفت من مثل جت آماده شدم و رفتیم و پول خونه. رو دادیم و برگشتیم
خداروشکر الان دیگه یه خونه برای خودمون داریم رسیدیم خونه وسایل آدرین و مرینت تقریبا جمع شده بود و مرینت داشت به آلیا کمک میکرد
خب از اونجایی که گفته بودیم دوروز دیگه وسایل هاروبیارن باید امروز وسایل هامونو جمع میکردیم و فردا برای شست و شوی خونه میرفتیم تا پس فردا وسایل هارو بیارن
فردا از زبون مری
با کمک هم دیگه میز رو چیدیم و بعد از صبحونه میز رو جمع کردیم و آماده شدیم و رفتیم خونه جدیدمون
وقتی رسیدیم منو و آلیا و آدرین موندیم و نینو رفت مواد شوینده و یه سری خرت و پرت خرید تا باهاش خونه روتمیز کنیم
آدرین
اول از خونه ما شروع کردیم نینو داشت با دستمال سرامیک هارو میشست که یهو آلیا شلنگ آب روگرفت رو نینو و سرتاپاش خیس آب شده بیچاره رفیقم شده بود موش آب کشیده
بعد ۳ ساعت و نیم برگشتیم خونه همگی یه حموم مفصل رفتیم آلیا و نینو باهم رفتن منو مرینت هم باهم
گودباااای