رمان اوشی نو کو
P2
از زبان آکوا:
تو راه خونه ی آکانه بودم جدیدا خیلی کمیک منحرفی مخوندم و فیلم پورن زیاد نگاه میکردم.
باورم نمیشه یعنی من از کی انقدر منحرف شدم دلم میخواد یه س. ک. س خوب با آکانه داشته باشم. یعنی اونم دوست داره این کار رو بکنه؟ اونم با من که هنوز بهش پیشنهاد اینکه باهام باشه رو ندادم؟ نه ولی همین امروز بهش پیشنهاد میدم.{قابل توجه ناظر گرامی رابطه ای که بین آکوا و آکانه هست رابطه کاری هستش}
وارد کوچه ای شدم که خونه آکانه توش بود که یهو خود اکانه رو قدم زنان دیدم.
آکانه: سلام آکوا. چطوری؟
آکوا: سلام. خوبم ممنون.
آکانه: چیزی شده انگار تو فکری؟ {بشمون باهوشه}
آکوا: نه نه چیز خاصی نیست من حالم خوبه.
در ذهن آکوا:
اوه اوه. فک کنم فهمید.
آکانه: باوشه هر طور راحتی.
آکوا: میگم آکانه.
آکانه: بله؟
آکوا: میگم میای بریم کافه؟
آکانه: باوشه. فقط اگه میشه اسمش رو بگو تا با ماشین من بریم.
{نویسنده: اسن چرا گفتم اکانه اسم کافه رو بگیره😐🤬😶😑😕🤨}
آکوا: همون کافه ای که همیشه میریم. {تنها چیزی که تونستم بگم😐}
آکانه: باوشه بریم.
در ذهن آکانه:
یعنی منظور آکوا چی بود؟
نکنه میخواد بهم پیشنهاد بده؟
امیدوارم.
آکانه: خب رسیدیم پیاده شو.
آکوا: بریم
از زبان آکوا:
رسیدیم به اون کافه ای که همیشه میرفتیم هرچی باشه مکان خوبی بود
آشنا هم بود و همه ی کارکنانش ما و بچه ها عشق امروزی رو میشناسن {راستی بچه ها آکوا توی برنامه شرکت کرده بود که اگه برین انیمه رو ببینید با همشون اشنا میشید پس اگر کسی تو رمان بود که باهاش اشنایی ندارین میتونید برید انیمه رو ببینید برای دیدنش هم میتونید توی گوگل یا برنامه هایی مثل مایکت توی بخش سینما و سریال جستجو کنید ستاره من براتون میاد}
رفتیم داخل و نشستیم رو یکی از میز ها که همیشه روش مینشستیم یجورایی میشه گفت انگار خریده بودیمش.
آکانه: آکوا
آکوا: بله؟
آکانه: چیزی میخوای بگی.
آکوا: راستش آکانه میشه که ما باهم............. .
خب خب تموم شد😜میدونم خیلی حرس درار بود پایانش ولی 2000تا کاراکتر نوشتم توماری بود والا
خب دگه امیدوارم خوشتون بیاد
همین دگه باییی❤❤👋🏻👋🏻👋🏻