سیاه قرمز 🖤❤️ ❸:𝖕𝖆𝖗𝖙
عه دیر شد قول میدم تکرار نشه ❤️ حالا ادامه 👈
قول میدم تکرار نشه 🥺 از این به بعد هر وقت شرط کامل شد میزارم ❤️
منتظر جوابش بودم ولی چیزی نگفت سکوت رو ترجیح داد
چند قدمی جلو رفتم و از در فاصله گرفتم
ادرین نشسته بود و نیم رخ نگام میکرد
دور میز چرخی زدم و رو به روش ایستادم : خانوادم چی اونا که میفهمن نیستم
دستشو جلوی صورتم تکون داد : بفهمن به من چه
اشک داخل چشمام جمع شد. : خواهش میکنم عکس هارو پاک کن بزار برم
از روی مبل بلند شد و چند قدمی بهم نزدیک شد : بنظرت ازت عکس گرفتم اوردمت اینجا تا بزارم بری،درضمن تو خانواده ای نداری نگرانت بشن،پس سعی نکن منو احمق فرض کنی
M: میخوای باهام چیکار کنی.؟
به پشت سرم نگاه کردم خدمتکار با لباس ست سیاه و سفید ایستاده بود
دوتا دست روی شونه هام سنگینی کرد سرمو چرخوندم سمت ادرین دستای اون بود
A: نگران نباش نیوردمت اذیتت کنم فقط میخوام پدرتون اذیت کنم
با سر اشاره ای به خدمتکار پشت سرم کرد و بهم گفت همراهش برم
ناامید و غمگین پشت سرش حرکت کردم
در ی اتاق بزرگ رو باز کرد
آروم قدم زدم
ریتم و صدای کفش هام سکوت رو شکسته بود
واردش شدم تخت ی نفره کمد و...
خدمتکار میخواست در رو ببنده که دستشو گرفتم: تا کی باید بمونم
میخواست چیزی بگه که صدای ادرین پشت سرش بلند شد: تا زمانی که من بگم
اخم هام داخل هم کشیده شد و سریع از اتاق بیرون رفتم و دویدم سمت ادرین و سعی کردم بهش سیلی بزنم
ولی
دستمو محکم گرفت که اخم در اومده
کف دستمو گرفته بود و انگشت هامو فشار میداد : ولم کن مگه نگفتی اذیتم نمیکنی
دستمو جلوی صورتش گرفت و با دیدن حلقه ای که به انگشتم بود
بدون واکنشی درش میاره
دستمو جلوی دهنش می بره و پشت دستمو می بوسه : اگه قرار باشه اینجوری پیش بره قول نمیدم پای حرفم بمونم..
۲۰۰۰کاراکتر ❤️
خیلی کم بود شرط..۳۰ لایک و ۳۵ کامنت..
اگه تا شب کامل بشه ی پارت داغ میارم 🥵😍
بای کیوتی 🐾