صیغه اجباری 🍷🤍 ❼:𝖕𝖆𝖗𝖙

Ti Amo Ti Amo Ti Amo · 1403/02/29 09:08 · خواندن 3 دقیقه

شرط کامل نشد 💔 واقعااا ☹️ لطفا حمایت ها کم نشن ❤️ ادامه بیب 🤍

بچه ها شرط پارت قبل رو کامل کنید لطفا ❤️🩸 


ظهر : 

نیم ساعت از حموم کردنم گذشته بود ولی دردم کم نشده بود رو کاناپه خودمو بغل کرده بودم 

ادرین تو اتاقش با کامپیوتر داشت کار های شرکت و چند لیست رو پر میکرد 

TV رو روشن کردم ولی شبکه و فیلم جالبی نداشت 

تازه یادم اومده بود که قرص ضد بارداری نخورده بودم اونم بعد 1 ساعت 

دردم کم کم داشت کم میشد بلند شدم و وارد آشپزخونه شدم بیخیال دنبال قرص ها گذشتم ولی چیزی پیدا نکردم 

نفس کلافه ای کشیدم و به سمت اتاقم رفتم 

حتما ادرین تاحالا مریض نشده من دیروز اومدم اینجا چرا اون باید قرص ضد بارداری داشته باشه 

کمد لباس هارو چک کردم و ی ست خاکستری پوشیدم و تصمیم گرفتم برم بیرون بگیرم 

 

از پله ها پایین اومدم و آروم سعی کردم درو باز کنم 

A: داری چیکار می‌کنی..؟ 

این اجل معلق پشت سرم ظاهر شد 

با خونسردی گفتم: میرم بیرون 

A: با اجازه ی کی..؟ 

صدامو بالا بردم و با اخم بهش نگاه کردم: میرم بیرون ی  چیزی بگیرم کوفت کنم دارم از درد می میرم 

 

بدون اینکه اخم به صورتش بیاره با لحن سرد و جدی گفت 

A:  برگرد به اتاقت و لباستو عوض کن من خودم برات میارم 

مثلا قهر از پله ها بالا رفتم و به اتاقم برگشتم مانتو و لباسمو با لباس جلو باز و چسب ناکی که راحت باشه عوض کردم 

صدای باز شدن در اومد بلند شدم لیوان و قرص رو ازش گرفتم 

و خوردم 

A: این چه وضعیه لباس پوشیدنه..؟ 

نگاهی به بدنم انداختم و بعد به ادرین 

M: مثلا چشه ، خیلیم راحته ، توقع که نداری تو خونه لباس بیرون بپوشم ، بعدشم مگه تو غریبه ای...؟

دستی لای موهاش کشید نفسشو بیرون داد و پوزخندی زد

A: هیچی، خیلیم خوبه اگه تو راحت باشی هربار که اشاره کردم زیرم باشی اونم فقط بخاطر لباسی که میپوشی من مشکلی ندارم 

هولش دادم بیرون و درو بستم نفس راحتی کشیدم 

 

*یک روز بعد* 

 

صدای چرخیدم کلید اومد و در باز شد 

و اومد داخل خیس عرق بود انگار کارگر ساختمون بود 

کراوات و بعد کتشو درآورد و گذاشت روی دستام 

اخم کردم و با شوخی لب زدم : عمر دیگه ای ندارین.؟ 

A: چیزی درست کردی.؟ 

درحال مرتب کردن کتش بودم 

M: نه سفارش دادم 

اخمی کرد و گفت: و از خونه رفتی بیرون 

کتشو با عصبانیت پرت کردم تو صورتش که با دستش گرفت 

M: مگه گودزیلا هایی که دم در گذاشتی میزارن..؟

وقتی کتشو از چشماش پایین آورد به بدنم نگاه کرد 

A : هنوز که لباس هارو عوض نکردی..!

پشت بند حرفش کتش رو انداخت روی مبل و اومد طرفم... 


این پارت تموم 🩸 

پارت بعدی خیلی داغه 😍

شرط :۴۰ لایک و ۷۰ کامنت ❤️ 

شرط رو کم کردم 😍😍 

حمایت 🔥

بای