عشق کوچولو ❤️💦 پارت ²
حمایت شد.!❤️ ادامه
همونطور که به سمتش می رفتم نگاهم رو بهش دوخته بودم
کسی مجبورش کرده بود این کارو انجام بده قیافه غمگین و درحال انتظارش اصلا شاد به نظر نمی رسید
هر پسری که بهش دست میزد پولی به پیرمرد ی که کنارش بود میداد
انگار سرپرستش بود
Marinette:
وقتی همه رفته بودن خسته روی صندلی که کنارم بود نشستم به جمعیت نگاهی انداختم
هنوز کسی نیومده بود سمتم سعی کردم استراحت کنم
ولی متوجه شدم باید برم سرویس
بلند شدم و به سمت توالت رفتم در حال رفتن به توالت پیرمرد رو چند فحش دادم
با اینکه ۳ سال براش کار کردم ولی هنوز بهم اعتماد نداره و هر جا میرم الیا رو میفرسته دنبالم
وارد بخش زنان شدم...
از سرویس اومدم بیرون و در حال نگاه کردن به خراش و جای چنگ روی سینم بودم که ی مرد رو دیدم
نگاش رو دوخته به من
نگاهش رو دنبال کردم به سینم رسیدم سریع لباسم رو درست کردم و به سمت در خروجی رفتم ولی مانعم شد
سرمو پایین انداختم: ببخشید..
سعی کردم از کنار شونش رد بشم ولی باز راهمو صد کرد
نگاهی بهش انداختم
مرد قوی هیکل با موهای بلوند و چشمای یشمی کت و شلوار قرمز تیره کراوات و لباس های زیر سیاه
مانعم شده بود
نفسمو بیرون دادم و لب هامو از جدا کردم که جلوی دهنمو گرفت و منو برد داخل یکی از سرویس ها
Adrien
هلش دادم سمت در سرویس و بردمش داخل هلش دادم سمت دیوار و دامن کوتاهی که داشت رو در اوردم...
پارت بعد منحرفی و داغ💦💦
حمایت فراموش نشه ❤️❤️
بای