صیغه اجباری🍷🤍 ❸:𝖕𝖆𝖗𝖙

Ti Amo Ti Amo Ti Amo · 1403/02/22 00:00 · خواندن 3 دقیقه

برای مشاهده رمان به ادامه مراجعه کنید ❤️❤️

 

عه حسابی دیر دادم معذرت امتحاناته دیگه 😒😂❤️ 

هر کس ی خاطره از امتحانات داره 😐 منم. یکی از اون کسام 😁 


░░░░░░░░░░░░░░☯░░░░░░░░░░░░░░░░ 

بدنمو از روی زمین کندم و بلند شدم : برای چی اومدی اینجا 

 

ادرین: فقط برات قهوه اوردم همین 

دستشو روی میز کشید و لیوان قهوه رو برداشت به سمت من اومد 

و

مقابلم ایستاد 

لیوان قهوه رو مقابلم گرفت : نکنه از قهوه خوشت نمیاد 

دستمو محکم به لیوان زدم لیوان محکم به زمین افتاد و‌

هزار تیکه شد 

_ می‌دونی مشکل چیه.؟ 

انگشت اشارمو به سمت سینش گرفتم و ادامه دادم : من از تو خوشم نمیاد 

 

بند دستمو گرفت و به سمت خودش کشید 

ادرین: میدونی برای چی تورو از بین اون همه دختر تو دانشگاه انتخاب کردم 

دست از تقلا کردن برای ازادی دستم کشیدم و با تعجب بهش خیره شدم 

 

دستمو ول کرد و صورتشو نزدیک صورتم آورد و کنار گوشم زمزمه کرد : چون تو بلد نیستی به خواسته ی پدرت نه بگی 

صورتش رو بالا گرفت و با اعتماد به نفس چشمک زد 

دستمو بالا بردم تا بهش سیلی بزنم 

دستمو تو هوا گرفت و هولم داد سمت دیوار 

 

به دیوار خوردم و اون مقابلم کنار دیوار گیرم انداخت 

_ از اتاقم برو بیرون.. لطفا 

سرمو پایین انداختم و ترجیح دادم چیزی نگم 

دستشو زیر چونم گرفت و صورتم رو بالا آورد نگاهی به لب هام انداخت بعد  نگاهش رو به چشمام زد و 

بدنشو به بدنم نزدیک کرد دستش رو روی لب هام کشید 

صورتشو نزدیک آورد که یهو در اتاق باز شد(صد حال😐😂) ادرین زود ازم. جدا شد ولی دستمو محکم با دستش گرفته بود 

سابین: مزاحم که نشدم ( نه بابا شما مراحمی 😂) 

ادرین دستمو ول کرد و برد لای موهاش : ن اصلا ما فقط داشتیم باهم حرف میزدیم 

 

مادرم دو لیوان قهوه رو روی میز گذاشت : صدای شکستن چیزی اومد حدس زدم که لیوان قهوه ای باشه که با خودت اوردی 

ادرین: ببخشید حواسم نبود 

مادرم با لبخند جوابشو داد ادرین ی لیوان رو برداشت و از اتاق خارج شد 

پشت سرش نفس عمیقی کشیدم و نشستم روی تخت 

مادرم در اتاق رو بست و کنارم نشست : خب نظرت چیه.؟ 

_ روی حرفم هستم ن بخاطر اینکه می‌دونم داخل دانشگاه با چه ادمایی میگرده  

بلند شدم و به سمت میز رفتم و روی صندلی نشستم دستم رو روی لبه های لیوان کشیدم و برش داشتم : فقط بخاطر اینکه قراره صیغه باشم نه عقدی قراره موقت باشم نه دائمی 

نفس عمیقی کشید و پشت سرش از روی تخت بلند شد : تو که یادت نرفته پدرت مقدار زیادی پول به اقای اگرست بدهکاره 

لیوان رو به لب هام چسبوندم و با سرعت نیمی از قهوه تلخ رو سر کشیدم : نه اصلا 

سر موافق تکون داد و به سمت در اتاق رفت مجددا برگشت و نگاهی بهم انداخت : ًًًًًًّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّ تا فردا هرکاری دوست داری بکن بعد اون تو در اختیار ادرین و خانوادش هستی

پشت بند حرفش صدای بسته شدن در رو شنیدم 

 

محتاطانه لیوان رو روی ظرفش گذاشتم و دستمو جلو دهنم 

بعد اون فقط خیسی چشمام و صدا قلب ناراضیم رو میشنیدم که منطق قبولش نمی کرد... 


3008 کاراکتر ❤️ 

زیاد بود نه ❤️ 

چند فوش به سابین بدین که نذاشت صحنه ادرینتی بشه منم دلم خنک شه 😂 

راستی کاور چطوره..؟

پارت بعد : پیش به سوی عشقی که وجود ندارد💔🩹 

شرط:۳۵ لایک ۶۵ کامنت 

فکر کنم اخرای پارت بعد منحرفی باشه ❤️👍 

بای کیوتی 🐾❤️