نظافتچی گریان P4

†ÐįŊä† · 16:05 1403/02/10

سلام.حرفی ندارم....برو ادامه

 

رفتم خونه وصاحب خونه رو تو خونه دیدم.یکم حرف زدیم و خداحافظی کردیم.جعبه هارو برداشتم و گذاشتم تو خیابون.خب دیگه به سلامتی کارتون خواب شدم تا وقتی که حقوقم زیاد بشه و باهاش خونه اجاره کنم.یه پتو و بالش انداختم تو پیاده رو و چشمامو روی هم گذاشتم.

فردا

چشمامو باز کردم و نشستم.کمرم به شدت بخاطر سفتی و سرمای زمین درد میکرد.یکم کمرمو ماساژ دادم و صبحانه نخورده با پای پیاده به خونه آدرین رفتم.....

وقتی رسیدم بخاطر مسافت زیاد پاهام گز گز میکرد و به سختی تکونشون میدادم.ادرین وقتی حال و روزم رو دید بهم گفت که امروز حقوقم رو خیلی بیشتر میده تا فردا یا پس فردا خونه اجاره کنم.

لباسمو تو یکی از اتاق پوشیدم و جارو رو برداشتم که خونه رو تمیز کنم اما....

آ:معلومه خیلی بی حالی.لازم به نظافت نیست خونه از قبل تمیزه.نظافتت حرف نداره.امروز نمی‌خواد هیچ کار کنی بشین رو مبل.

نشستم رو مبل.ادرین رفت آشپزخونه و چند دقیقه بعد، لیوان شربتی رو جلوم دیدم.به به شربت البالووووو شربت مورد علاقممم!!🤩

آروم لب زدم:برای منه؟

آ: اره.امروز استراحت کن.از فردا به بعد، خودم میبرم و میارمت که پات اینجوری نشه.

م: ممنونمممم

شربت رو خوردم.که یهو متوجه شدم یه ظرف جلوی پاهامه.یه ظرف پر آب.

آ: پاهاتو بزار توش

وات😐 

پاهامو گذاشتم توش.اب گرم بود و پاهامو قلقلک میداد.حس خوبی داشت.برای صدمین بار تشکر کردم و آدرین برای صدمین بار گفت:خواهش میکنم!

آدرین ظرف ابو ورداشت و گذاشت رو اپن آشپزخانه.

آ:میتونی بری.یعنی من می‌برمت.

م: نه خودم میرم ممنون بابت زحماتت

آ: تعارف نکن.

م: خبببب.....اممم....با....باشه؟

خودمم نمیدونم چرا لحنم‌ سوالی بود.

آ: اوکی‌ پس برو پایین منم لباس بپوشم میام.

رفتم پایین و با نمایشگاهی لوکس از انواع و اقسامBMW و بنز و .... بود

و ماشین مورد علاقم

بوگاتیییی(منههه)

باورم نمیشد همسایه های اینا آنقدر خرپوللللل؟

وقتی آدرین اومد،متوجه شدم ۷۵٪ شون واسه ادرینه.

سوار یه BMW که مدلشو نمیدونم شدیم و رفتیم به خیابونی که زندگی میکردم.....

تموم شد.ببخشید کم دادم.شرط ۳۵ لایک ۳۵ کامنت

بای