فرصت 🤍 [پارت 2]
پارت دوم رو خریدم آوردم 😁سوغاتی از مشهد دیگه اگه اپ شد عکس های حرم رو آخر پست میزارم ❤️🤍
[به زودی ویرایش میشود]
شرط بزارم حمایت میشه کامل میکنید..؟ 😁❤️
فعلا جواب بدید ❤️
برای شروع ۳۰💬۲۰❤️
مرینت : چی میشد اگه تو شاهزاده بودی..؟
تو فکرش بودم که دست سنگینی رو روی شونم حس کردم برگشتم و به پشت سرم نگاه کردم
با دیدن پدرم کرک و پرم ریخت و دست پاچه سر تعظین فرود آوردم و در حین تعظین
مرینت: پدر فکر نمیکردم شمارو داخل باغ ببینم
پدرم از پشت سرم به ادرین نگاهی انداخت و دوباره برق چشمامو داخل مردمک چشمام ثابت نگه داشت
تام : میدونم دلت پیش کسی دیگه ای گیره و نمیخوای با شاهزاده فیلیکس ازدواج کنی ولی....
مرینت: پدر اشتباه برداشت نکنید من داشتم به گل ها نگاه میکردم (با بغض)
دستشو زیر چونم کرد و سرمو بالا اورد
تام: همینکه ی پسرو گل میبینی خودش علاقس دخترم
اشک توی چشمام جمع شد مهربون و دلسوز و در عین حال با پنبه سر میبرید
مرینت: پدرم اگه به علاقه ی من اهمیت میدین جلوی ازدواج رو بگیرین... من و شاهزاده فیلیکس تو بچگی همو دیدیم بهم علاقه ای نداریم و مطمئنم با اون زندگی دلخواهمو ندارم
صداشو بالا برد سرمو بالا نگهداشتم و به پشت سرش نگاهی انداختم ملکه بود مادرم با تعجب و خشم جلو اومد اومده از من دفاع کنه..؟
تام: جلوی ازدواج تو و شاهزاده فیلیکس رو بگیرم که با ی رعیت ازدواج کنی که خودتو دست دستی بدبخت کنی..؟
سابین: بسه دیگه... ازدواج کنسل نمیشه... اگه قراره همین جوری دعوا کنین برین داخل