پارتی شبونه ❤️🩹
خب خب نویسنده جدیدم فک کنم بشناسیدم خب من نازنینم برای اون کسایی که نمیشناسن و ۱۴ سالمه براتون رمان آوردم ولی کپیه و در تلاشم پی اون شخص رو پیدا کنم😐
ولش برو ادامه
از زبان شخص مونث .
هعی به این دوستم میگم آقا من نیام .
گیر داده نیایی ال میکنم بل میکنم .
پوف کلافه ای کشیدم و لباس مشکیم رو در آوردم.
مدلش اینطوری بود که مشکی بود و تا زیر باس.نم بود رو سی.نه های لباس کار شده بود و بند نداشت شونه هاش کاملا ل.ختی بود .
آرایش کردم و با تک زنگ مهسا رفتم پایین .
بعد از سلام و احوالپرسی را افتاد
..............
همه تو هم بودن و میرقصیدن .
ی لیوان مشروب برداشتم و سر کشیدم .
چشمم افتاد به بچه مثبت کلاسمون.
اوووو این اینجا چیکا میکنه؟؟
با چشمای قهوه ای خوشرنگش دنبال کسی میگشت.
سنگینی نگاهمو حس کرد و چشماش تو چشمام قفل شد .
نمیدونم چی تو صورتم دید که اخم کرد و سرشو انداخت پایین .
ایش قیافه میگیره واس ما .
دوتا پیک شراب پشت سر هم رفتم بالا.
فشار دستی رو روی با.سنم حس کردم .
برگشتم دیدم ی آقای خوش قیافه خوش پوش ولی مستع .
من:چیکارومیکنی تو؟
مرده با لحنی مست :عزیزم چرا تنها وایستادی بیا پیش خودم که خیلی گش.نمه .
این چی میگه؟؟؟داد زدم:چرا زر زر میکنی گمشو .
چون صدا اهنگ زیاد بود کسی نشنید.
به زور کمرمو گرفت و کشوندم سمت یجایی.
صدای موزیک کم شده بود .
یعنی هیچ خری نی بگه این دختره کجا رفت؟؟؟
سرم یکم گیج میرفت بخاطر شرابی که خورده بودم .
با صدایی که از شدت خستگی تحلیل رفته بود گفتم:ولم کن عوضی ....ولم کن .
بی توجه بهم داشت میبردم سمت اتاق .
هلم داد داخل و پرتم کرد رو تخ.ت .
اصلا حتی نای مخالفت کردن نداشتم .
روم خیم.ه زد که بوی سیگار و الکل خفم کرد .
سرش تو گرد.نم بود داشت می.بوس.یدم که در به شدن باز شد
یکی حمله کرد سمتع یارو و پرتش کرد یطرف دیگه روش نشست و شروع کرد به مشت زدن به صورتش چشمام تار بود هیچی نمیدم.
بعد از چنددقیقه دیگه صدا
کتک و دعوا نیومد .
دستی بازو هامو گرفت و صدای بم و آشنایی به گوشم خورد :خوبی؟؟؟
آروم سرمو تکون دادم دست انداخت زیر پام و بلندم کرد .
..................
زیپ ل.باسمو باز کرد آروم ل.باسمو در آورد و انداختم رو تخت .
اصلا نمیدونستم داره چی میشه
تیشرتشو در آورد و روم خ.یمه زد
شروع کرد به گا.ز گرفتن و بو.سیدن گردنم .
ش.رت و سو.تینمو در آورد (@-------@توبه کنید)
شلوار و ش.رت خودشم در آورد و آروم گذاشت ل.اش و وا.رد کرد .
زیر دلم تیر کشید جیغ زدم که با ل.باش که رو ل.بام قرار گرفت ساکت شدم .
آروم شروع کرد ت.لمبه زدن .
چون اولین بارم بود هم ت.نگ بودم هم در.د داشتم .
ناله ای کرد:اوف چ.قد ت.نگی؟در.دم گرفت .
هیچی نگفتم نمیتونستم که بگم جون نداشتم .
اروم با روغن چربش کرد .
و دوباره و.ارد کرد .
اه.ی کشیدم(هق باور کنید من خودم روزم@-@الا نوشتم چون بعدا وقت نمیکنم بنویسم امتحان دارم)
سرعتشو زیاد کرد .
عادت کرده بودم .
صدای آه و نالمون سکوت اتاق رو میشکست .
من:آه........اوم.......اوم ......تندتر .
بدون حرف سرعتشو زیاد کرد .
به اوج رسیدم.
خالی کرد و کنارم دراز کشید .
شروع کردیم به نفسای عمیق کشیدن .
آروم با صدای گرفته :فک میکردم بچه مثبت کلاسی نگو رو نمیکردی .
آروم خندید :واسه تو اینطوریه واگرنه واقعا بچه مثبت کلاسم.
هردو خندیدیم و بوسه ای رو گونم زد .
......
خوووووب@من میرم محو شممممم .
فیلااااا
برای رمان دیگه ۹ لایک و ۲ کامنت