پارتی شبونه ❤️‍🩹

✦𝕸𝕬𝕽𝕴𝕬✦ ✦𝕸𝕬𝕽𝕴𝕬✦ ✦𝕸𝕬𝕽𝕴𝕬✦ · 1403/01/31 12:59 · خواندن 3 دقیقه

خب خب نویسنده جدیدم فک کنم بشناسیدم خب من نازنینم برای اون کسایی که نمیشناسن و ۱۴ سالمه براتون رمان آوردم ولی کپیه و در تلاشم پی اون شخص رو پیدا کنم😐

ولش برو ادامه

از زبان شخص مونث .

هعی به این دوستم میگم آقا من نیام .

گیر داده نیایی ال میکنم بل میکنم .

پوف کلافه ای کشیدم و لباس مشکیم رو در آوردم. 

مدلش اینطوری بود که مشکی بود و تا زیر باس.نم بود رو سی.نه های لباس کار شده بود و بند نداشت شونه هاش کاملا ل.ختی بود .

آرایش کردم و با تک زنگ مهسا رفتم پایین .

بعد از سلام و احوالپرسی را افتاد

..............

همه تو هم بودن و میرقصیدن .

ی لیوان مشروب برداشتم و سر کشیدم .

چشمم افتاد به بچه مثبت کلاسمون. 

اوووو این اینجا چیکا میکنه؟؟

با چشمای قهوه ای خوشرنگش دنبال کسی میگشت. 

سنگینی نگاهمو حس کرد و چشماش تو چشمام قفل شد .

نمیدونم چی تو صورتم دید که اخم کرد و سرشو انداخت پایین .

ایش قیافه میگیره واس ما .

دوتا پیک شراب پشت سر هم رفتم بالا.

فشار دستی رو روی با.سنم حس کردم .

برگشتم دیدم ی آقای خوش قیافه خوش پوش ولی مستع .

من:چیکارومیکنی تو؟

مرده با لحنی مست :عزیزم چرا تنها وایستادی بیا پیش خودم که خیلی گش.نمه .

این چی میگه؟؟؟داد زدم:چرا زر زر میکنی گمشو .

چون صدا اهنگ زیاد بود کسی نشنید.

به زور کمرمو گرفت و کشوندم سمت یجایی. 

صدای موزیک کم شده بود .

یعنی هیچ خری نی بگه این دختره کجا رفت؟؟؟

سرم یکم گیج میرفت بخاطر شرابی که خورده بودم  .

با صدایی که از شدت خستگی تحلیل رفته بود گفتم:ولم کن عوضی ....ولم کن .

بی توجه بهم داشت می‌بردم سمت اتاق .

هلم داد داخل و پرتم کرد رو تخ.ت .

اصلا حتی نای مخالفت کردن نداشتم .

روم خیم.ه زد که بوی سیگار و الکل خفم کرد .

سرش تو گرد.نم بود داشت می.بوس.یدم که در به شدن باز شد ‌

یکی حمله کرد سمتع یارو و پرتش کرد یطرف دیگه روش نشست و شروع کرد به مشت زدن به صورتش چشمام تار بود هیچی نمیدم. 

بعد از چنددقیقه دیگه صدا

کتک و دعوا نیومد .

دستی بازو هامو گرفت و صدای بم و آشنایی به گوشم خورد :خوبی؟؟؟

آروم سرمو تکون دادم دست انداخت زیر پام و بلندم کرد .





..................

زیپ ل.باسمو باز کرد آروم ل.باسمو در آورد و انداختم رو تخت .

اصلا نمیدونستم داره چی میشه ‌

تیشرتشو در آورد و روم خ.یمه زد ‌

شروع کرد به گا.ز گرفتن و بو.سیدن گردنم .

ش.رت و سو.تینمو در آورد (@-------@توبه کنید)

شلوار و ش.رت خودشم در آورد و آروم گذاشت ل.اش و وا.رد کرد .

زیر دلم تیر کشید جیغ زدم که با ل.باش که رو ل.بام قرار گرفت ساکت شدم .

آروم شروع کرد ت.لمبه زدن .

چون اولین بارم بود هم ت.نگ بودم هم در.د داشتم .

ناله ای کرد:اوف چ.قد ت.نگی؟در.دم گرفت .

هیچی نگفتم نمیتونستم که بگم جون نداشتم .

اروم با روغن چربش کرد .

و دوباره و.ارد کرد .

اه.ی کشیدم(هق باور کنید من خودم روزم@-@الا نوشتم چون بعدا وقت نمیکنم بنویسم امتحان دارم)

سرعتشو زیاد کرد .

عادت کرده بودم .

صدای آه و نالمون سکوت اتاق رو میشکست .

من:آه........اوم.......اوم ......تندتر .

بدون حرف سرعتشو زیاد کرد .

به اوج رسیدم. 

خالی کرد و کنارم دراز کشید .

شروع کردیم به نفسای عمیق کشیدن .

آروم با صدای گرفته :فک میکردم بچه مثبت کلاسی نگو رو نمیکردی .

آروم خندید :واسه تو اینطوریه واگرنه واقعا بچه مثبت کلاسم.

هردو خندیدیم و بوسه ای رو گونم زد .

......

خوووووب@من میرم محو شممممم .

فیلااااا

برای رمان دیگه ۹ لایک و ۲ کامنت