"غریزهیعزیزخان" پارت²

موضوع:
"غریبه ای آشنا"
[کاور خراب شده بچه ها اگه کسی وقت میکنه میتونه برام کاور بسازه بیاد دایرکت مرسیی💞]
نمیخوای لایک کنیی؟!🥲💔
نِگین :
با منگی به دور و اطرافم نگاهی انداختم امروز تولد نوزده سالگیم بود و موقع رویارویی با شهبانو ها و مادرم....
نوزده سال دور از چشم خانواده ام جلوی چشمای پدرم بزرگ شدم کلی شایعه پشتم بود بخاطر اون غریزه ای که منو بخاطرش مخفی کردن...
این غریزه لعنتی رو خودمم نمیدونم چیه؟
از پنج سالگی زبان های مختلفی رد یاد گرفتن با شمشیربازی کردن و کتاب خوندن و ورزش کردن میگذروندم
امروز قراره جلوی چشم بانو های قصر به زیبا ترین حالت ظاهر شم . من حتی مادرم یا حتی برادرام رو ندیدم من دختری با موهای مشکی بلند که از بچگیم کوتاه نشده ای دارم که دایه ام خیلی ازشون تعریف میکنه .
مژه ها ی بلند و موج داری دارم و چشمانی درشت و دماغی عروسکی با قد متوسط و اندام خوبی دارم
شروع کردم آماده شدن لباس بلند یاسی با رگه های آبی و سفید با تور یاسی رو سرم انداختن و موهای بلند و فرم رو زیر اون پنهان کردم و با زدن کمی برق لب و پوشیدن کفش های مشکیم راه افتادم . از بچگیم به من آداب زندگی تو قصر رو یاد داده بودن ... اولین بارم بود قصر رو میدیدم مثل یک رویا بود وقتی داخل شدم همه به پدرم تعظیم کردن و وقتی من رو همراه او دیدن تعجب کردن کسی نمیدونست قرار بود من بیام قیافه ام هم معلوم نبود با هم گفتند
-ارباب دوباره ازدواج کرده؟ اون همه پسر و وارث بس نبودن؟
نمیدونستن من تک دختر ارباب برگشتم ... وارد که شدم تم همه جا قرمز و طلایی بود دوازده تا زن به دور یک میز نشسته بودن از اون طرف 10 مرد به دور آنها....
اونا برادر های من بودن دو زن ارباب نا زا بودن به همین خاطر بین دوازده زن یه زن دوقلو باردار شد و شدن ده برادر زن ها بلند شدن . پدرم محکم گفت :
- این دختر من نگینه...
زنا رنگشون پرید یه زن افتاد روی زمین و همه دور او جمع شدن پدرم به سمت اون رفت همه دور او بودن جز پسرا نگاه های سنگین همشون روی من بود از جلوی آنها رد شدم و به سمت پدرم رفتم
زن وقتی من رو دید بغلم کرد و گفت
- برگشتی نگینم؟
اون مادرم بود
اشکام شروع به ریختن کردن هق کوتاهی زدم... مادرم تور رو از روی صورتم برداشت با دقت نگاهش کردم چشمانم و رنگ پوستم شبیه مادرم بود...
هر دو اشک میریختیم
زنای دیگر پدرم با سنگینی نگاهمون کردن..
.
.
.
.
.
.
ادامه دارد..
پارت بعدی عروسیهه پس با لایکاتون بهم انرژی بدید تا پارت بعدی رو براتون بزارم....پارت بعدی بشدت داغهه؛🥵💋