برادر ناتنی🤍 part 8
بچه ها قبل این که برین ادامه بگم که این پارت منحرفی نیست این پارت خیلی خیلی غمگینه 🤧🤧 حالا بو ادامه
فردا 👇
مرینت: چشمامو باز کردم دیدم که الکس توی تخت نیست آروم بلند شدم زیر دلم تیر میکشید رفتم حموم یک تاپ شلوارک کوتاه پوشیدم رفتم پایین دیدم که الکس داره صبحانه آماده می کنه رفتم از پشت بغلش کردم ...
الکس: چشمامو باز کردم دیدم مرینت هنوز خوابه پیشونیشو یک بوسه ریز کردم آروم از اتاق رفتم بیرون آشپزخونه رفتم داشتم صبحانه آماده میکردم که مرینت منو از پشت بغل کرد منم بغلش کردم گفت ..
مرینت: صبح بخیر عشقم ❤️
الکس: صبح تو هم بخیر عزیزم 💞
خوب خوابیدی ؟؟
مرینت: آره عشقم مرسی
راوی 💓
داشتن صبحانه میخوردن که به الکس زنگ اومد جواب داد بعد 10 دقیقه روبه مرینت کرد گفت ...
الکس: عشقم من باید برم شرکت یک پروژه مهم را باید امضا کنم تو که توی خونه تنها نمی ترسی ؟؟
مرینت: نه عشقم تو برو به کارت برس
راوی💓
الکس میره که آماده شه مرینت هم میز را جم میکنه الکس میاد پایین باهم خدا حافظی میکنند و الکس میره ..
مرینت: میزو جم کردم الکس هم رفت رفتم آشپزخونه ظرف ها را توی شستم خونه رو تمیز کردم چون الکس گفته بود که مامان باباش فردا میان .....
20 دقیقه بعد 👇
مرینت: هوووفف تمام شد چقد خسته شدم داشتم فلم میدیدم که زنگ خونه زده شد حتما الکس اومده بود میخواستم درو باز کنم ولی گفتم باید اول از آیفون یک نگاهی بندازم چون الکس گفته بود که بغیر خودش دیگه به هیچکی درو باز نکنم وقتی که از آیفون دیدم پاهام سست شد اون آدرین بود خدایا چی کار کنم
دینگگگگگگگ دینگگگگگگگ
مرینت درو باز کن میدونم که توی خونه هستی فکر کردی میتونی از دستم فرار کنی من الکس لاشی را هم میکشممم درو باز کنننننننن .....
مرینت: رفتم توی اتاق به الکس زنگ زدم بوققققق
بوقققق جواب نمی داد ای خدا چی کار کنم یک صدای بدی اومد رفتم دیدم که آدرین درو شکونده داشتم با چشمای گشاد شده نگاش میکردم که یک لبخند چندشم زد گفت
آدرین : سلام عشقم فکد کردی میتونی فرار کنی من الکس جونت رو میکشم چون الان توی ماشینش بومب است
مرینت: اشک توی چشمام جم شد آدرین اومد بالا دستمو محکم گرفت منو با خودش کشوند پایین داد زدم
ولم کننننننننننننننن عوضی الکس میکشدت
آدرین: هه اگر زنده موند همین کارو بکنه بیا حالا توی همین خونه مردن عشقت را نگاه کن بیا بشین
مرینت: آدرین منو به زور نشوند توی گوشی یک فلم رو نشون داد اون ماشین الکس بود الکس هم توی ماشین بود یهو ماشین انفجار کرد داد زدم نههههههههه 😭😭😭😢😢 الکسسسس 😭😭😭😭😭
آدرین: یهو ماشین انفجار کرد مرینت هم هی داد میزد الکس منم توی بغلم گرفتمش سرشو توی سینم چسبوندم گفتم گریه نکن الکس الان مرده خودت باعث مرگ عشقت شدی تقصیر خودت است دوباره توی دست من گیر افتادی ...
مرینت: از حرف های آدرین هیچی نمی فهمیدم دیگه هیچی برام مهم نبود الکس مورد 😭😭😭😭
داشتم گریه میکردم که داغی یه جیزی را بروی لبام حس کردم اون لبای آدرین بود داشت منو میبوسید ....
آدرین: مرینت داشت خیلی گریه میکرد هر کاری کردم گریش بند نیومد اون گریه میکرد قلبم داشت درد میگرفت منم لبامو گذاشتم روی لباش و بوسیدمش ....
مرینت: آدرین داشت همین طوری منو میبوسید که یک صدای اومد میکشمت آدریننننن عوضیییییییی...
تمام شد
شرط پارت بعدی
50 لایک و 80 کامنت
میگم این کی بود که آدرین را صدا زد ؟؟؟؟
💞💞💞💞💞