سلام

من با یه پارت جدید از رمان برگشتم

بابت تاخیر عدر میخوام نوشتن پارت ۵ یکم طول کشید نیاز به ایده داشتم

خب گو جو ادامه😂💜


{بک وو شیک}
وقتی چشمام باز شدن و کم کم به خودم اومدم دیدم که تو یه جای متروک و تاریکم.
دستامو تکون دادم ولی نتونستم از پشتم بازشون کنم. به یه صندلی چسبیده بودم... منو دزدیدن!؟
خدای من خوابه دیگه نه؟ جدی که دزدیده نشدم؟
خواستم داد بزنم و کمک بخوام اما جلوی دهنمو با پارچه سفیدی بسته بودن.
یکی اومد جلو و گفت: سلام خوشگله!
پارچه رو وحشیانه از جلوی دهنم کشید پایین و ادامه داد: عجله دارم برای همین بی هیچ معطلی ای میرم سر اصل مطلب، تو لی جی سون و میشناسی نه؟ امروز بعد از ظهر دیدمتون. فکر کنم بخاطر تو بیاد اینجا از اونجایی که دوستشی.
چی؟ جی سون و میخواد؟ مگه چیکار کرده بود؟ به من چیکار داشت یه عالمه آدم دور و برش میپلکن منو چیکار داره؟
بهش گفتم: نه من اصلاً بهش نزدیک نیستم، جدی میگم! اون نمیاد!
دزد: بیخیال! باهام روراست باش مطمئنم برای تو میاد. جی سون آدم بی وفایی نیست!
وو شیک: راستشو میگم بزارین برم! ها پول میخواین مگه نه؟ بگین چقد میخواین بهتون میدم!
دزد: طرف معامله من با تو نیست با جی سونه.
گوشی رو از تو جیبش دراورد و تماس گرفت.
نمیتونم بزارم جی سون بیاد اینجا!
وو شیک: خواهش میکنم لطفاً____{دارن کتکش میزنن}
یکی دیگه یه مشت حوالم کرد و گفت: دهنتو ببند. تو که حتی از جی سون هم زر زرو تری!
آخخخخ درد میکنه... خون داشت از سرم و دهنم میچکید، فکر کنم این اولین باوری باشه که انقدر اسیب میبینم چون همیشه مراقب بودم. اَه لی جی سون چیکار کردی که اطرافیانتو گروگان میگیرن حالا!؟
{لی جی سون}
داشتم برمیگشتم خونه که گوشیم زنگ خورد.
لعنتی! بازم اون؟ مثلاً همین دیروز بهش نصف بدهی رو پرداخت کردم.
جواب دادم: چی میخوای؟ من دیروز نصف اون بدهی رو پرداخت کردم.
مرتیکه گفت: مزخرف نباف گروگان دارم رفیق قشنگت اینجاست اگه دیر برسی ممکنه از باکره اگی دربیاد!
صدای اشنا از پشت گوشی اومد میگفت: لی جی سون!___{دارن دوباره کتکش میزنن}
با عصبانیت گفتم: کیم جی یونگ، اگه یه تاره مو ازش کم شه من میدونم با تو عوضی!
کیم جی یونگ: به نفعته که زود بیای اگه تا ۱۰ دقیقه دیگه اینجا نباشی و دیر برسی ممکنه صحنه وحشتناکی ببینی!
قطع کرد.
داد زدم: لعنت بهش!!! گاییدمش!!!
سریع دوییدم سمت همون مخفیگاه همیشگیشون. اگه یکم انسانیت داشتن چقد خوب میشد... اگه اسیب ببینه خودمو نمیبخشم. لعنت بشه بهم چقد احمق بودم که حواسم نبود به این چیزا!

وقتی رسیدم دیدم دارن کتکش میزنن. پریدم وسط و داد زدم: دستتو بکش حرومزاده!
یه مشت حوالش کردم و یه لگدم به اون یکی زدم.
برگشتم و دیدم خون داره از سرش میریزه!
جی سون: هیونگ چیزی نیست من اینجام.
دستاشو باز کردم و دقیقاً همون لحظه کیم جی یونگ پرید روم گفت: فکر کردی به همین راحتی میزارم بری؟! تا بدهیتو پرداخت نکنی راحتت نمیزارم!
همونطوری داشت کتکم میزد که
یه نفر از پشت یه صندلی زد تو سرش.
هیونگ بود؟!!!!
وو شیک: یالا بلند شو باید بزنیم به چاک!
از جام بلند شدم و داشتم میدوییدم که زیردستش{زیردست کیم جی یونگ}داشت میومد و همزمان داد میزد: مادرجنده های حرومزاده!! نمیزارم بر--
دوباره یه لگد زدم بهش و دوباره در رفتم.
همونطور داشتیم میدوییدیم که به یه کوچه تنگ و تاریک رسیدیم، رفتیم داخل و قایم شدیم.
وقتی رفت وو شیک-هیونگ گفت: تو... توووو...... تو!!! توی احمق! همین الان بهم توضیح بده چه خبره!
خدای من تو بد هچلی افتادم...
جی سون: خب حقیقت اینه که من بخاطر یه سری مشکلات به پول نیاز داشتم برای همین از اون قرض گرفتم ولی پول زیادی نمیخواستم ولی بعد از اون ازم دوبرابر مبلغشو میخواست حتی دیروز نصفشو بهش پس دادم اما... نمیدونستم اینطوری میشه، متاسفم دیگه تکرار نمیشه.
وو شیک: از کجا میدونی؟
جی سون: تمام تلاشمو میکنم حواسم جمعه قول میدم دیگه طوریت نمیشه!
وو شیک: من نگران خودم نیستم نگران توعم اخه چرا از همچین لات و لوتایی پول قرض میگیری!؟
اون نگران منه؟ اما چرا؟
وو شیک: هاه... خدایا... دارم روانی میشم.
احتمالاً خیلی نگرانش کردم... اما الان باید به زخماش رسیدگی کنم اون خیلی اسیب دیده.
جی سون: هیونگ بیا فعلاً به این چیزا فکر نکنیم تو خیلی زخمی شدی، باید قبل از این که عفونت کنه پانسمان شی، بیا بریم خونه من.
وو شیک: اه...باشه اما امیدوارم خونت مثل وضعیتت مزخرف نباشه.
با خنده گفتم: قطعاً نیست، بیا بریم.
و بعد از کلی بحث راه افتادیم سمت خونم. استرس آوره که تو همچین وضعیتی افتادیم فکر نمیکردم اون آشغال در این حد عوضی باشه که یه روز هم صبر نکنه.
وقتی رسیدیم به ساختمونی که وش زندگی میکنم، از پله ها بالا رفتیم و بعدش درو باز کردم.
خونه ام کم و بیش نه بزرگه نه کوچیک.
اما... بهم ریخته است!!!
دست پاچه و با تته پته گفتم: هیونگ، میشه یه دقیقه بیرون وایسی!؟
وو شیک: یهویی چرا؟ بیخیال بزار بیام تو دیگه!
همونطور که داشتم میبردمش بیرون گفتم: خواهش میکنم یه دقیقه بیرون وایسا زود کارم تموم میشه!!
بعدش درو بستم و رفتم سمت پتو و بالشا که افتاده بودن رو مبل و میز برداشتمون انداختم تو اتاقم و لباس زیرا و شلوارا و تیشرتام که پرت شده بودن رو زمین.{اره میدونم حتماً با خودتون گفتین شت آخه لباس زیر؟😂}
چرا باید تو اتاق نشیمن لباس عوض مبکردم آخه؟!
انداختمشون تو اتاقم و درشو محکم بستم.
بی اختیار آه و پوف کشیدم و درو باز کردم.
وو شیک: چه عجب تموم شد.
جی سون: متاسفم. هه..
خدای من نزدیک بود آبروم جلوش بره!
رفتم جعبه کمک های اولیه رو بیارم که هیونگ گفت: انتظار نداشتم با فقط کار تو اون کافه بتونی همچین خونه ای رو اجاره کنی.
جواب دادم: خانوادم برام خریدنش.
وو شیک: اگه انقد پول دارین چرا پول قرض میگیری؟
مکث کردم. من تاحالا درباره اینکه چرا پول قرض کردم به کسی چیزی نگفتم.
با جعبه اومدمو جواب دادم: درواقع اونا خیلی اصرار داشتن که کمکم کنن ولی من ترجیح میدادم خودم رو پای خودم وایسم و قوی باشم چون میترسیدم اگه چیزی ازشون بخوام زیادی جالب نیست. راستش بیشتر وقتا از کتک زدن اون لاتا لذت میبرم!
هیونگ با چهره ای که انگار زد حال خورده باشه گفت: تو واقعاً احمقی!
زانو زدم و در جعبه رو باز کردم تا پانسمانشو شروع کنم.
جی سون: خودم میدونم که مزخرفه اما من مدت هاست که با خانوادم ارتباطی ندارم، میشه گفت بعد از این که از دبیرستان فارغ التحصیل شدم اومدم سئول تنها زندگی کنم. میخواستم مستقل باشم، و تازه اگه بعد این همه بهشون زنگ میزدم و پول میخواستم حتماً با خودشون فکر میکردن که من فقط وقتی که بهشون نیاز دارم باهاشون تماس میگیرم و... اینو نمیخوام.
وو شیک: ینی جدی تو این همه مدت ندیدیشون؟؟
جی سون: شرایطش وجود نداره، من تو سئولم و اونا تو گانگنام نمیتونم به سادگی برم اونجا.
وو شیک: فکر میکردم خودشون میان ازت یه حالی بپرسن...
جی سون: تموم شد.{پانسمان تموم شده}
وو شیک: ممنون...
جی سون: قابلتو نداشت هه😁
از جاش بلند شد و خواست بره که لیز خورد و افتاد.
سریع مچ دستشو گرفتم، بی اختیار چرخید افتاد روم.
هردومون رو مبل ولو شدیم رفت... احساس کردم صورتم داغ شده..
قلبم تند میزنه و دیگه هیچی دست خودم نیست.
وو شیک: ببخشید الان-
بغلش کردم.. دست خودم نیست اما...گفتم: فقط یکم دیگه... خواهش میکنم.... .
میتونستم تپش قلبشو حس کنم... خیلی بلنده...


فکر کنم هرچی بیشتر میریم جلو دارم بیشتر خراب میکنم😂😭

شرط: 10 کام بدون کامنت های خودم و 15 لایک

تا پست بعدیم بای بای