
رمان (آغوش شیطان)

آنچه در ادامه خواهید دید:
- با قدم های محکم و عصبانی سمت کمد رفت و لباس زیرم رو انداخت جلوی پاهام و عربده کشید [ این لباس بوی خیانت میده. تو مرینت ، نگاهت عطر تنت چشمای ابیت بوی خیانت میدن]
- ما از هم جدا شدیم اما آدرین دوباره لمسم کرد.!
- جسم بی جون آدرین روی تنم افتاد.سرش خونی بود ، تیر خورده بود.!
- کنار دیوار نگهم داشت و با صدای اروم اما محکم لب زد [ چرا نزدی تو دهنم.؟چرا وقتی طلاقت میدادم نگفتی مثل سگ پشیمون میشم.؟
- یقه لباسم رو محکم گرفت و روی تخت نیم خیز شد [تیلور شبا میاد پیشت.؟]
- [ فقط چندتا عکسه اگه همکاری کنی آدرین دیگه شکنجه نمیشه]
- چنگ های روی کمرش بیداد میکرد از پارتی برگشته.اما کم آوردم چیزی بگم قدرت دعوا نداشتم
- برگه آزمایش داخل مشتش له شده بود.بلند شد برگه رو پرت کرد سمتم و صدای بمش بالا اومد [ مگه نگفته بودی اون توله داخل شکمت مال منه.؟پس این جواب منفی چیه.؟]
- [ آیا عهد می بندید تا آخر عمر به جناب آقای تیلور...
- آدرین با کت شلوار مشکی بدون کراوات که دکمه های بالاش باز بود سمت جایگاه عروس اومد. سمت من.!
😁
گفتم یکم خمار بمونید باحال شه.!
شرط پارت قبل هنوز کامل نشده فقط چند کامنت مونده 💕🥰 برای رفتن به پارت قبل بکوب رو عکس.❣️👤

اگه شرط کامل شد فردا پارت داریم طولانی 🤗💕
نظرتون در مورد ایدم و ادامه رمان چیه و چه اتفاقی قراره بیوفته خوشحال میشم پیش بینی کنین شاید ایده گرفتم..🥰⭐
منتظر کامنتای قشنگتون هستم.!