Don't Lie part.3

{黑莲花} {黑莲花} {黑莲花} · 6 ساعت پیش · خواندن 4 دقیقه

سلام عرض شددد

بابت تاخیر بیش از اندازم عذر خواهی میکنم همینطور بابت مانهوا ها میخواستم امشب از بی جی الکس یا پرل بوی پست بزارم ولی پی دی اف اپلود نمیشد.

سعی میکنم چون خودمم میخوام زود مانهواها تموم شه فردا دوتا پست از هرکدوم از مانهوا ها براتون بزارم.

بهرحال برین ادامه لطفاً...💜


{لی جی سون}
وو شیک: بزارم زمین دیگه زرافه!
آه.. اون درک نمیکنه چقد خوشحالم، اما اشکالی نداره. گذاشتمش زمین و گفتم: متاسفم یهو خیلی ذوق زده شدم. سال ها منتظر این لحظه بودم.
وو شیک: فهمیدم که ذوق زده شدی اما سعی کن خودتو کنترل کنی.
اون عین همیشه بدقلقه! وقتی عصبانی میشه، خیلی نازه، همیشه اینطور بوده.
جی سون: از این به بعد حواسمو جمع میکنم.
وو شیک: خوبه، چون اگه اینطوری ادامه پیدا کنه ممکنه در کمتر از یه ماه دوستیمونو به هم بزنم پس حواستو جمع کن!
پس از ذوق زده ها خوشش نمیاد.
جی سون: فهمیدم خودمو کنترل میکنم.
وو شیک: بهرحال... من باید برم خونه، خیلی کار دارم.
داشت راهشو میکشید میرقت که گفتم: هیونگ صبر کن. میگم.. میتونیم آخر هفته بریم بیرون؟ مثل دوتا دوست.
وو شیک: اوم... مشکلی نیست، میام.
ایول دلشو به دست آوردم🤩
_هیییی جی سون کله خراب بیا دیگه یک ساعته داری لف میدی!
جی سون: آخ ببخشید نونا الان میام! دیگه باید برم.{خطاب به وو شیک}
وو شیک: خدافظ!
جی سون: پس همو میبینیم دیگه ها؟؟ آره دیگه؟؟؟
اما چیزی نگفت. وای دارم خواب میبینم؟ جدی باهاش قرار گذاشتم؟ وای خدااا....
دارم میمیرممم امروز بهترین روز عمرمه!
_جی سوننننن!!!
جی سون: آخ ببخشید اومدم.
برگشتم رفتم تو کافه. امروز عجب روزیه.
{۳ ساعت بعد}
آاااخخ. چقدر امروز شلوغ بود! اما حتی یه لحظه هم خسته نشدم.
گوشیم زنگ خورد. یونجی بود. جواب دادم: الو؟
یونجی: الو. کجایی؟
گفتم: هنوز تو کافه ام میخوام برگردم خونه.
یونجی: مثلاً گفته بودم همو امشب ببینیم بعد تو میخوای بری خونه؟ حالا هرچی آدرس برات میفرستم به نفعته که بیای وگرنه فردا روز خاکسپاری اته!
جی سون: باشه میام فعلاً.
یونجی: فعلاً.
قطع کرد.
چرا انقد سیریشه؟؟😑 اعصاب خورد کن! البته بدم نمیاد راجب ماجرای امروز براش تعریف کنم ها.
*دینگ*
ادرسو برام فرستاده بود. لباسامو عوض کردم و رفتم سمت در.
_خدافظ! فردا دیر نکنی که گوشتو میکنم!
چرا همه امروز منو تهدید میکنن؟😐
گفتم: باشه خدافظ نونا.
تاکسی گرفتم و رفتم جایی که یونجی آدرسشو داده بود.
وقتی رسیدم یونجی رو تو بار دیدم، از قبل نوشیدنی سفارش داده بود.
رفتم داخل و نشستم جلوش و گفتم: خب بگو ببینم چیکارم داشتی؟
یونجی: سریع میرم سر اصل مطلب اون پسره که اونجاستو میبینی؟
جی سون: آره، چطور؟
یونجی: خب بنظرم برو با اون دوست شو بنظرم بهم خیلی میاین!
با عصبانیت گفتم: دیوونه شدی؟! من عشق خودمو نمیفروشم بعدشم حتی اگه میخواستمم مگه میشد برم بلند شم عین احمقا بگم "من دوستون دارم اقا"{با لحن تیتیش مامانی بخونین}
یونجی: بابا بیخیال نمیتون، تحمل کنم داری از غصه زجرکش میشی!
جی سون: دیگه زجر کش نمیشم چون همین امروز اومد کافه ازم معذرت خواهی کرد!
یونجی: جدیی؟؟؟ باید سیر تا پیازشو برام تعریف کنی زود باش چیشد از کجا پیداش شد؟
تموم ماجرا رو براش تعریف کردم و اون انگشت به دهن داشت نگام میکرد. فکر کنم جدی جدی پراش ریخته باشه ها!
یونجی: باورم نمیشه بعد از چندین سال الان اومده بهت پیشنهاد دوستی داده واقعاً پیشرفت خوبیه ها!
جی سون: راستش کم مونده بود خودمو تو اسمونا گم کنم اخه داشت تو روم لبخند میزد خیلی قشنگ بود!
یونجی: فکر کنم فهمیدم پسرا از نظر خودشون خیلی خوشگل ترن تا دخترا😂
جی سون: پسرا هم زیبایی های خودشون و دارن بلوف نمیزنم که!
یونجی: حالا هرچی. ولی هنوز نمیتونم باور کنم بهش گفتی اخر هفته همو ببینین و اون قبول کرده!
جی سون: خودمم هنوز باور نکردم.
یونجی: خب به افتخار پیروزی تو برای نزدیک تر شدن به کسی که عاشقشی امشب همه چی به حساب من!
جی سون: اونقدر ها هم که فکر میکردم نچسب نیستی ها دختره!
یونجی: جدی؟!
{بک وو شیک}
قلبم تند میزد... امیدوار بودم که نشنیده باشه. اما اصلاً منطقیه؟ خنده داره که با بغل همچین آدمی تپش قلب بگیرم.
وقتی گذاشتم زمین ازم خواست تا برای آخر هفته باهم بریم بیرون منم قبول کردم.
خدایا! اون واقعاً رو عصاب و مزخرفه.
{و همچنین صحنه هایی از خنده های جی سون تو ذهنش نقش میبنده}
وقتی تو پنجره یکی از مغازه ها نگاه کردم با تعجب دیدم که گونه هام گل انداختن و داشتم میخندیدم! چه مرگم شده؟ چرا میخندم؟ لابد اثرات خستگیه.
امروز ذهنم خیلی مشغول بود، برای همین یکم سردرد دارم.
داشتم میرفتم خونه که یکی از پشت جلوی دهنمو گرفت و بردم تو کوچه...
نمیتونم نفس بکشم!
و چشمام به سیاهی رفت...


خب اینم تموم شد...

فعلاً شرطی نداریم تا زمانی که بتونم پارت ۵ رو هم بنویسم و تموم کنم از اونجایی که دلم میخواد یدکی داشته باشم😂😂

امیدوارم خوشتون اومده باشه بای بایییی