این امیر بگیره📄✏

𝚗𝚊𝚣𝚊𝚗𝚒𝚗 𝚗𝚊𝚣𝚊𝚗𝚒𝚗 𝚗𝚊𝚣𝚊𝚗𝚒𝚗 · 15 ساعت پیش · خواندن 18 دقیقه

"❄پارت ³⁶⁸ تاااااا ³⁷⁵ ❄"

 

سلوممم عسلامم ... خاله با پروف جدید اومده ...😂🤝🏻

چییی چییی اورده؟؟

پارتتتت ...♡

پس بزن بریم ادامهههه!!

فقط قبلش لایکو هم بکن و بعد شوت بوشو ادامههه ... حیحیی🫶🏻🌝✨

 

 

#پارت368

#این‌امیر‌بگیره🦋🌀

پری ام که ماکارونی جلوش بود و عین گاو مشغول خوردن...

موهاشو گوجه ای بسته بودو گردنش چنان چشمکی بهم میزد که هر لحظه وسوسم میکرد یه پسی آبدار نثارش کنم ...انقدر تو فکر بود که کرم درونم به وول وول افتاده بودو تو یه حرکت انتحاری شاپالاق خوابوندم پس گردنش

چنان شیحه ای کشید که با جیغ و ترس دومتر پرید هوا و پاش خورد به پارچ آبو ریخت رو فرش ...وای ریدم ، نمیدونم چرا خندم میگرفت!! با نیش باز به شاهکارم نگاه میکردم ، کل فرشو به گند کشیده بودم

پری با قیافه سکته زده ای درحالی که چشماش لوچ شده بود ، نگاهش بین آبی که چپه شده بود رو فرش و منی که مثل خر شرک داشتم نگاش میکردم در گردش بود

کاملا غیر منتظره جیغی زد و گفت:

+ خب مگه کرم داری سلیطه؟؟

از جیغش تو جام سیخ شدم و ناخداگاه منم جیغی کشیدم:

_ صداتو برای من بلند نکن که منم برات بلند میکنما

چند ثانیه بهم زل زدیم و بعدش پقی زدیم زیرخنده ، بعد از جمع کردن تر مالی که من زده بودم نشستیم سرجامون .قیافه پری دوباره جمع شده بود ، با چشمای ریزشده نگاهی بهش انداختم و گفتم:

_ چی میخوای بگی که اینجوری خفه خون گرفتی باز؟؟

+ یه چیز میگم جون پری نه نگو خوب؟؟

_ بنال ببینم چی میخوای بگی!!

+ ببین آرمین یه پسرخاله داره انقد پسرخوبیهههه ، خوشتیپ ، خوش هیکل ، جذاب ، مربی بدن سازیه ، چند وقتیه دنبال یه دختر خوب میگرده . بیا با اون اوکی شو

نگاه عاقل اندر سهیفانه ای بهش انداختم و گفتم:

_ عزیزم تو سرت تو خودت باشه ، نمیخواد به فکرمن باشی ، همین یه دونش رو دلم مونده فعلا

+ بیا و خوبی کن!! باشه بابا 

به ادامه غذامون پرداختیم ولی من داشتم رو پیشنهاد پری فکرمیکردم! بدم نمیگفتا! میتونستم اینجوری حرص امیرو در بیارم ، بهتره رو پیشنهادش فک کنم....

#پارت369

#این‌امیر‌بگیره🦋🌀

بهتره رو پیشنهادش فکر کنم ، خداروشکر اشتهام باز شده بودو سوپو تا تهش خوردم ، بعد از شام پری خانوم لطف کرد و سینی ظرفارو برد بیرون ...امشب به همه اولتیماتوم داده بودم که کسی مزاحم منو پری نشه ، میخواستیم کل شبو عشقو حال کنیم

بعد از اینکه به سمت سرویس رفتم و به همه شب بخیر گفتم ، به طرف اتاقم رفتم و همونطور که دستای خیسمو با شلوارم پاک میکردم درو با پا باز کردم و وارد اتاق شدم ، در کمال ناباوری دیدم پری یه روزنامه دستشه و داره مطالعه میکنه

اوهوع این کی باسواد شده بود ؟؟ نیش گشادمو باز کردم و با خنده گفتم:

_ پری بسته دیگه سطح مطالعه کشورو به سقف رسوندی

پری روزنامه رو از صورتش کنار زدو گفت:

+ خر چه داند قیمت نقل و نبات؟ هیس شو بابا

اینو که گفت مثل خر عرعر کردمو دوییدم سمتش ، با یه حرکت روزنامه رو از دستش کشیدم بیرون که نصفش پاره شد

+ هوووش وحشی چیکارمیکنی

_وحشی عمته گوسفند ، چی داری میخونی؟؟

+ چیزی نمیخونم ، دارم دنبال کارمیکردم  

_ کاررر؟؟

+ آره کار ، به گوشت نخورده تاحالا؟ 

_ نه خب چرا کار؟ نونت کمه یا آبت؟؟

+ چه ربطی داره؟؟ دوسدارم مستقل باشم ، دستم تو جیب خودم باشه ، تا کی باید از بابام پول بگیرم؟؟ 

با حرفای پری حسابی رفته بودم تو فکر ، منم خیلی دوسداشتم برم سرکار و دستم تو جیب خودم باشه ولی متاسفانه خوی شاهزادگیم اجازه نمیداد

اما حالا که پری میخواست بره سرکار بد نبود منم باش برم ، هم وقتم میگذره و دیگه کمتر به امیر فکرمیکنم همم یه پولی میاد تو جیبم!!هنوز سرکار نرفته داشتم برای حقوقم نقشه میکشیدم که با تکونای دست پری هوشو حواسم اومد سرجاش

+ دریا...دریاااا..

_ ای مررررگ چته گراز؟ دارم فکر میکنم

+ به چی؟؟

بشکنی زدم و خوشحال گفتم:

_ منم باهات میام سرکار عسیسم ، بیا این تیکه روزنامه رو با تف بچسبون بهم بازم بگرد ..! پری با ذوق گفت:

+ واییی راست میگی؟ ایول ، میتونیم با ماشین تو بریم سرکار که به صرفه هم باشه

_ ای خاک تو سرت که دنبال یه قرون دوهزاری

+ عزیزم همین یه قرون دو هزارا جمع میشه دیگه 

خارشی به سرش داد و دوباره ادامه داد؛

+ راستی واس امتحان شنبه خوندی؟؟

_ چییی؟ امتحان چیه؟؟

+ امتحان ترم دیگ ، گفتم که بهت

_ وای لعنت بهش ، اینجوری که پیش میره فک کنم باید ترک تحصیل کنم و برم سرچهار راه گل بفروشمممم ، حالا ولش کن بیا باهم ورزش کنیم ماهی اوزون برون..!

و به سمت گوشیم رفتم و آهنگ بندری پلی کردم....

#پارت370

#این‌امیر‌بگیره🦋🌀

بعد اینکه کلی با پری رقصیدیم و مسخره بازی در آوردیم هردومون از خستگی ولو شدیم رو تخت .دستمو گزاشتم زیر سرم و نیم خیز شدم به طرف پری

_ میگم پری پایه ای فردا صبح بریم پیاده روی؟

+ وای ولکن بابا کی حال داره؟ بگیر بخواب

_ اگه آرمین جونت بود با سر میومدی ، الانکه میخوای با من بیای حال نداری نه؟؟ گمشو از تخت برو پایین میخوام بخوابم

+ عه این چه حرفیه عشق من؟؟ باشه چشم میام باهات خوبه؟

_ آفرین حالا شدی دخترخوب ، پس زودتر بخوابیم که صبح بتونیم راحت بیدارشیم

+ باشه ، میشه همین بالا روتخت بخوابم پیشت؟؟

_ خروپف که نمیکنی؟؟ نصفه شب یهو پاتو نکنی تو حلقم

+ نه بابا من انقد خوش خوابم که نگو ، گوشیمو روی ساعت ۶کوک میکنم که ۷حرکت کنیم دیگه

_ باشه عزیزم گود نایت

+ شب بخیر 

پشتمو کردم سمت پریو چشمامو گزاشتم روهم ، انقد خسته بودم که  به دقیقه نرسیده خوابم برد.....صبح باصدای نکره گوشی پری چشمامو بزور باز کردم ، غرغرکنان گفتم:

_ وای خفه کن اون کوفتیو پری سرم رفتتتت

پری غلتی تو جاش زد که یهو از تخت پرت شد پایین و بوم صدا خورد ، مثل برق گرفته ها پریدم هوا و از تخت آویزن شدم تا ببینم زندس یا مرده؟؟ وای خونش الان میوفته گردنم عجب غلطی کردم ، با نگرانی نگاهش کردم که دیدم چشماشو قد وزق باز کرده 

+ وای چیشد؟ آخ سرم چه دردی میکنه

_ از تخت پرت شدی پایین اسکل ، رو زمین خوابیدی مگه غلت میزنی؟

دستشو روی سرش گزاشت و نالید:

+ وای سرم ، خداروشکر زنده ام

_ پاشو بریم دستو صورتمونو بشوریم آماده شیم

کمکش کردم تا بلند شه و تا سرویس همراهیش کردم ، خداروشکر کسی بیدارنبود که بهم گیربده کجا میرم .یه صبونه حاظری خوردیم و بعد از آماده شدن از خونه زدیم بیرون ، یه تیپ ورزشی پسرکش زده بودم که بسی خفن بود!!تیپم مشکی بودو خیلی حال میکردم باهاش ، از در خونه که زدیم بیرون نفس عمیقی کشیدم و خدارو شکر کردم بابت اینکه تنم سالمه

نمیخواستم زیاد از خونه دورشیم بخاطر همین به پیشنهاد من به پارک بغل خونمون رفتیم ، دست پریو گرفته بودم و به محض وارد شدن به پارک آرمینو دیدم که یه تیپ اسپرت ورزشی زده بود ..نیشگونی از پهلوی پری گرفتم و باجیغ گفتم:

_ این اینجا چیکارمیکنههههه؟؟

پری برای اینکه زایع نباشه لبخندی زدو گفت:

+ این به درخت میگنا ، من بهش گفتم بیاد

_ نکنه....نکنه امیرم با خودش آورده آره؟؟

دستشو پشت کرم گزاشت و هدایتم کرد به جلو که با دیدن امیر که پشت آرمین بود بدنم گر گرفت...

#پارت371

#این‌امیر‌بگیره🦋🌀

با دیدن امیر که پشت آرمین بود بدنم گر گرفت ، لعنت به هرچی عشقه ، نمیدونم قراره کی از سرم بره بیرون این نکبت

آرمین که کنار رفت تازه میتونستم کامل ببینمش ،  پدسگ عجب تیپیم زده بود!! 

یه کت پشمی که خیلی بهش میومدو عینکی که انگار از چشماش جدانمیشد! موهاشم آبو شونه کرده بودو خیلی مجلسی و خوش تیپ شده بود ..اینم یه تختش کمه به مولا ، آخه ادم با این لباسا میاد پارک واس ورزش؟؟ تمام این دید زدنام ۵ ثانیه هم طول نکشیدو فوری چشممو ازش گرفتم ، الان با خودش فک میکنه چه عنیه..!

قبل از اینکه نزدیکشون بشیم رو به پری گفتم:

_ پری پری پری ، برو دعا کن که نرسیم خونه چون دهنت صافه

پری که آرمینو دیده بود شاخ شده بود دوباره با اعتماد به نفس کاذبی گفت:

+ الکی جو نده ، تو به اون چیکارداری؟ ورزشتو بکن

_ نمیخوام تو دیدم باشه نفهم ‌، بفهم

+ باشه حالا هیشش میشنون

پری بزور دستمو گرفت و منو برد سمتشون ، آرمین سریع به سمتمون اومدو با پری دست داد ، یه سلام زیر لبی بهش کردم و اونو خشک جوابمو داد ..باهم دیگه به سمت امیر رفتیم که روی نیم کت لش کرده , واه واه چقد بی ادب! با اینکه مارو دیده بود حتی بلندم نشد ..! امیر عینکشو برداشتو سلامی به پری گفت ‌، پریم جوابشو داد . اصلا دوسنداشتم باهاش صحبت کنم بخاطر همین رو به پری گفتم:

_ من میرم پیاده روی پری

+ باشه عشقم برو

بدون اینکه به امیر توجهی کنم دماغمو بالاکشیدم و ازشون فاصله گرفتم ، ایرپادمو از داخل جیبم درآوردم و یه آهنگ ملایم پخش کردم .حدودا سه دور پارکو متر کرده بودم ولی انگار انرژی مضاعفی در من پنهان شده بود ، اومدم برم دور چهارمو بزنم که از کنار نیم کتی داشتم رد میشدم پسری که رو نیم کت نشسته بود انگار داشت چیزی میگفت ، چون اهنگ تو گوشم بود نمیشنیدم ، بخاطر همین ایرپادمو در آوردم و رو بهش گفتم:

_ چیزی گفتین؟

پسره که بیشتر بهش میخورد لاتو لوت باشه دستی به ریشاش کشیدو و گفت:

+ میگم چیزی میخوای? 

اهنگو قطع کردم و ایرپادمو گزاشتم داخل جیبم ، سوالی نگاهش کردم و گفتم:

_ متوجه نشدم! چیزچیه؟؟

نگاهی به سرتا پام انداخت و ادامه داد:

+ بهت نمیخوره اسکل مسکل باشه ، چیز دیگ خوشگله

دستمو تو هوا تکونی دادم و با لحن خودش گفتم‌:

_ چی میگی مرتیکه؟ اسکل خودتیو هفت جدو آبادت ، تو که قیافت شبیه بقیه پول ماسته به من میگی اسکل؟

پسره یهو از جاش بلند شد که کرکو پرم ریخت ‌، نردبون شهرداری بود واس خودش ، دراز و قد بلند ..گوشه لبشو با شصتش پاک کرد و چند قدمی نزدیکم شد ، قدم تقریبا تا روی شونه اش بود

+ چی زر زدی؟ وجود داری یبار دیگ بگو تا دندوناتو تو دهنت خورد کنم 

یه حساب دوتا دوتا چهارتایی کردم و حقیقتا به این نتیجه رسیدم که هیجوره زورم بهش نمیرسه ، خودمو عقب کشیدم و موبایلمو در آوردم

_ صب کن الان حالیت میکنم ازگل

شماره پلیسو گرفتم که یهو پسره تو هوا موبایلمو قاپید ، صدامو انداختم رو سرمو مثل وحشیا فریاد کشیدم:

_ هووووش الاغ گوشیمو بده ببینم

چند نفری دورمون جمع شده بودن و داشتن باهم پچ پچ میکردن ، حسابی جوگیرشده بودمو دیگه حس میکردم میتونم پسره رو پاره کنم که یهو.....

#پارت372

#این‌امیر‌بگیره🦋🌀

دیگه حس میکردم میتونم پسره رو پاره کنم که یهو سرو کله امیر پیداش شد ...با دیدنش اخمی کردم و به پسره گفتم:

_ گوشیمو میدی یا بگم شوهرم بیاد پارت کنه؟

اینو که گفتم پسره انگار ترسید ولی هنوز گوشیو بهم نداد

+ نه بگو شوهرت بیاد 

دستامو مشت کرده بودمو اومدم یه مشت بزنم وسط دماغش که امیر از غیب رسیدو دستشو گزاشت روی شونه پسره ،پسره برگشت عقب که امیر گفت:

+ من شوهرشم ، گوشیشو بهش بده سریع تر دنبال شر نباش

نیشمو مثل اسب باز کردم و با احساس پیروزی گوشیمو از دست پسره گرفتم ، پسره ام وقتی دید هوا پسه فوری جیم زد

چند نفری که اونجا بودن کم کم از دورمون رفتنو من موندمو آقا امیر ... + چرا هرجا میری یه پسر باید بهت گیربده؟؟ چیکارمیکنی دقیقا؟؟

برای اینکه حرصش بدم و وانمود کنم دیگه برام هیچ اهمیتی نداره با خونسردی گفتم:

_ خوشگلی دردسر داره به هرحال ، بعدشم نیازی نبود شما مداخله کنی خودم میتونستم حلش کنم

پوزخندی زدو با کنایه گفت:

+ مطمعنی فقط خوشگلی؟؟

_ منظور؟

+ هیچی 

اصن حالو حوصله کلکل کردن باهاشو نداشتم ، بخاطر همین راهمو کشیدم و رفتم روی نیم کت بعدی نشستم یک رب بعد سرو کله پریو آرمین پیدا شد، دوسنداشتم جلوی آرمین چیزی به پری بگم بخاطرهمین فقط اصرار به رفتن داشتم

_ پری بریم خونه حالم اوکی نیست

+ باشه بریم عشقم

یکم بعد جلوی خونه رسیدیم که تازه یاد حرکت پری افتادم ‌، محکم زدم پس کلش که با جیغ گفت:

+ کثافط چتهههه چرا انقد میزنی منو؟ دو روز دیگه اینجا بمونم نقص عضو میشم بخدا!!هم خندم گرفته بود هم میخواستم جدی باشم ، بزور جلوی خندمو گرفتم و گفتم:

_ اینو زدم تا یاد بگیری دیگه بدون اجازه سرخود کاری نکنی

+ دستت بشکنه الهی دریا ، مغزم تکون خورد 

_ خب دیگ حالا مظلوم بازی درنیار ، برو تو که حسابی گشنمه

وارد خونه شدیم و بعد از زدن یه املت مشتی و پیاز فراوان دوباره چپیدیم توی اتاق .پری داشت دقیقا زیر گوشم وز وز میکرد که کلافه گفتم:

_ وای پری سگ تو روحت خفه شدم از بوی پیاز دهنت ، گمشو یکم اونور تر

+ خب خودتم خوردیا ، باشه اصن من لال میشم

ناراحت شد که با یه بوسه روی لپش از دلش در آوردم 

_ اشتی؟؟

+ بهش فک میکنم حالا

بچه پرورو ببینا حالا ، بی توجه بهش به سمت روزنامه رفتم و مشغول پیداکردن شغل مورد نظرم بودم که بعد از یک رب یه فرصت مناسب یافتمممم....

#پارت373

#این‌امیر‌بگیره🦋🌀

بعد از یک رب یه فرصت مناسب یافتمممم ، روزنامه رو پرت کردم اونور و با جیغ گفتم: _ یسسسس خودشهههه آرهههه

پری ترسیده نگاهی بهم انداخت و گفت:

+ بسم الله چته دختر؟ چرا یهو خل میشی؟ چی خودشه؟

_ کارپیداکردم پرییییی

+ مثل اینکه تو بیشتر از من دنبال کار بودی والله ، حالا چی هست کارش؟

_ وای برای من عالیه! ساعت کاریو فقط! ۴تا۸

+ خب حقوق؟

_ حقوق ماهی ۸تومنننن ، خوب نیست؟؟

+ کارش لابد حمالیه دیگه

_ نه خره ، دفتر نقشه کشیه ، یه اسم سختیم داشت یادم نیست حالا ، ولی به هرحال عالیه نه؟؟

+ آره شمارشو برداشتی؟؟

_ عاره دورش خط کشیدم الان زنگ میزنم

تند تند به سمت گوشیم رفتم و شمارشو گرفتم ، روی بلند گو گزاشتم و منتظر شدم تا جواب بده ، بعد از ۴.۵تا بوق بالاخره جواب داد + بعله بفرمایید

مردک قرمساق سلام کردن بلد نبود؟ خب دریا اول کاری تر نزن توش ، سعی کن متین و خانوم باشی تا استخدام شی صدامو صاف کردم و کمی ناز چاشنی صدام کردم :

_ سلام جناب خسته نباشید ، بابت آگهیتون زنگ میزنم 

+ بعله

اه پسره ی الدنگ ، چقد خشک بود؟ ایراد نداره خودم آدمش میکنم گفتم :_ کی میتونم بیام برای مصاحبه؟

_ خانوم روز تعطیل زنگ زدی مارو از خواب بیدارکردی میگی کی بیام مصاحبه؟؟ شنبه صبح ساعت۱۱ بیا 

خواستم چیزی بگم که گوشیو روم قطع کرد

_ مر تیکه بوووق ، چرا همچین کرد؟؟

+ خب راست میگه دیگه خنگه باید تو وقت مناسب تری میزنگیدی ، حالا عب نداره شنبه برو ببین چی میگه

_ آره حتما میرم ، وای پری خیلی ذوق دارمممم ، به نظرت استخدامم میکنه؟؟

+ بعله صد در صد ، دختر با این تیپ و قیاقه رو کی ردمیکنه؟؟

_ خفه شو بیشعور ، مگه من چیزم؟ میخوام برم کارکنم یه لقمه نون حلال دربیارم

+جون بابا کارکن کی بودی تو؟

ادایی براش در آوردم:

_ شوهرعمت ، پاشو پاشو بلند شو بخور و بخواب دیگه بسته ، باید برم درس بخونیم

با آوردن اسم درس قیافه هردومون کج و کوله شد ولی دیگ چاره ای نداشتیم ، فردا اولین امتحانمون بودو هیچ گهی بلد نبودیم...به سمت کتابایی که تابحال لاشو باز نکرده بودم رفتم و مشغول خوندن شدم ، البته پریم مجبور کردم تا بخونه......

برای ناهارم بیرون نرفتیم و تو اتاق خوردیمشو دوباره مشغول درس شدیم و بعد از ۳.۴ساعت درس خوندن کشو قوسی به بدنم دادم و خسته گفتم:

_ خب یکم انتراک

+ دریا گوشیمو بده جون ننت الان ارمین میزنگه

_ به درررک ، ارمین خرکیه؟؟ امروز فقط درس

برای اینکه نتونه از درس خوندن طفره بره گوشیشو مصادره کرده بودم ، قدرتو عشق میکنین؟؟ بعله ما اینیم دیگه

+ عه نگو بچم دلش تنگ میشه برام ، جون پری بده

ابروهامو بالا انداختم و گفتم:

_ نچ اصلا راه نداره ؛ ۵مین استراحت کن بریم برای راند دوم

پری کتابو محکم کوبید وسط ملاجش و باحرص گفت:

+ خوابمهههه

_ خب نیم ساعت بخواب

+ جدی؟ دمت گرم ، خدا بهت عمر طولانی بده ، پس نیم ساعت دیگ بیدارم کن

پری برگشت رو به دیوارو پتورو کشید رو سرش ، منم دراز کشیدم تا کمی خستگی درکنم که یهو صدای ویبره گوشی پری حواسمو پرت کرد....

#پارت374

#این‌امیر‌بگیره🦋🌀

صدای ویبره گوشی پری حواسمو پرت کرد ، نگاهی به پری کردمو  وقتی مطمعن شدم که خوابه گوشیشو برداشتم و از اونجایی که رمزشو میدونستم بازش کردم و بدون معطلی رفتم تو واتس آپش و صفحه چت با آرمینو لمس کردمو شروع کردم به خوندن

‌اوووق چقد قربون صدقه هم میرفتن ، اه اه چنددددش ، همونطوری داشتم تند تند میخوندم تا شاید چیزی در مورد امیر پیداکنم ..با سرعت نور چتاشونو میخوندم که یهو یکی گفت:

+ چیکارمیکنی توله سگ؟!؟!

با گزاشتن دستم روی قلبم ، سرمو بلند کردم و دیدم پری داره باچشمای گشاد گشاد نگام میکنه

_ وای سکته کردم بیشعور

+ عوضی چیکارمیکنی تو گوشیم

کاملا نامحسوس از صفحه چت بیرون اومدم و خیلی ریلکس گفتم:

_ هیچی داشتم دنبال جزوه استاد میگشتم

+ آها ، تو گپ دانشگاس

_ خب بگیر بکپ

+ آرمین اس نداد؟

_ نمیدونم ندیدم

+ بده گوشیمو ببینم

اه تف بهش ، جستجوم نصفه نیمه موند ، با اکراه گوشیو بهش دادم و دوباره سرمو کردم تو کتابم.......

***

صبح با صدای آلارم گوشیم از خواب ناز بیدارشدم ، پری همچنان خونه ما بود . وای کل دیروزو داشتم مثل خر میخوندم برای امتحان ، اگه ۲۰نشم خودمو خفه میکنم!! با ذکر سگ برینه تو این امتحان از تخت پایین اومدم و به سمت سرویس رفتم و بعد از انجام کارام ، پریم بیدارکردم و باهم دیگه آماده شدیم ، چون بعدش میخواستم برم برای مصاحبه یکم خوشگل موشگل کردم

رژ لب قرمزی زده بودم و موهامم روی صورتم ریخته بودم ، یه مانتوی کوتاه طوسی رنگم تن کرده بودم

یه دور خودمو چک کردم و بعد از زدن عطر مخصوصم گفتم:

_ خب بریم پری؟؟

پری که داشت با دهن باز ریمل میزد گفت:

+ عا بصب دومین ، الان تموم میشه

_ باشه پس من تا ماشینو روشن کنم توام بیا

نگاهشو از آیینه کوچیک داخل دستش گرفت و خیره شد بهم:

+ پس صبحونه؟

_ ای کوفت بخوری ، بیا بریم شیرکاکاعو کیک میگیرم تو راه

+ خب برو اومدم

از اتاق بیرون رفتم و کفشمو از جا کفشی برداشتم ، درو خیلی آروم باز کردم از خونه زدم بیرون

وای صبح شنبه باشه ، گشنت باشه ، امتحانم داشته باشی!! منو این همه خوشبختی محاله محالهههه

غمبرک زده به سمت ماشین رفتم و روشنش کردم ، تا پری بیاد ۳.۴مین طول کشید ، وقتی پری نشست نگاهی بهش انداختم و گفتم:

_ جون از لولو تبدیل شدی به هلو

+ عههه دریا!! ینی من زشتم؟؟

_ نه عشقم ، فقط یک درجه از اورانگوتان زیباتری

مشتی حواله بازوم کرد که قهقه ای زدم ، کمربندمو بستم و با انرژی گفتم:

_ خب بریم که برینیم تو امتحانموننننن

+ بریمممم

ماشینو روشن کردم و گوله رفتم....

به دانشگاه که رسیدیم اول یه شیرکاکاعو کیک زدیم بر بدنو بعدش رفتیم داخل

حیاط دانشگاه یه خر تو خری بود که نگو نپرس!!

همه سرشون تو کتاب و جزوه بود

بعد از گرفتن برگه ورود به جلسه ، به سمت کلاسی که قرار بود داخلش امتحان بدیم رفتیم . صندلی که اسمو فامیلیمو روش زده بودن پیداکردم و نشستم روش ، خداروشکر پریم پشت سر من افتاده بود. میتونستیم یکم تقلب کنیم

بچها یکی یکی میومدن و روی صندلی خودشون مینشستن

پری مدادشو فرو کرد تو کمرم و آروم گفت:

+ تقلب برسونیا

_ خاب

کیفمو گوشه صندلیم آویزون کردم که با اومدن مراقب که از شانس عنم استاد کیانی بود قیافم مچاله شد....

#پارت375

#این‌امیر‌بگیره🦋🌀

با اومدن مراقب که از شانس عنم استاد کیانی بود قیافم مچاله شد.....

خدایا خداوندا ، این همه مراقب چرا این قزمیت باید میومد اینجا؟؟؟ میدونستم که منتظر یه عاتو از منه بخاطر همین نگاهمو ازش دزدیدم و سرمو فرو کردم داخل میز

داشتم تمرکز میکردم و جوابارو تو ذهنم مرور میکردم که با صدای نکره کیانی سربلند کردم

+ رادفر

‌_ بعله استاد

+ این کیف چیه؟؟ ببرش بیرون ، کسی حق نداره داخل جلسه امتحان چیزی همراه خودش بیاره

دندون قروچه ای کردم و کیف به دست از کلاس خارج شدم ، کیفمو یه جای امن گزاشتمو خواستم برم سرجام بشینم که دیدم سهند دلقک کلاس ردیف اول نشسته و با نیش باز زل زده بهم .. ایش با اون دندونای زردش ، حداقل یه مسواک بزن بدبخت ، چشم غره توپی براش رفتم و نشستم سرجام

ده دقیقه بعد ، برگه هارو پخش کردن و بعد از گرفتن امضاء از همه ، اجازه نوشتن دادن . نفس عمیقی کشیدم و با بسم اللهی شروع به نوشتن کردم ، خداروشکر سوالا اونقد سخت نبود . هرچی میدونستم داشتم مینوشتم که پری زد به کمرم

تکیمو به صندلی دادم که آروم گفت:

+ سوال هفت

گوشه ای از برگه چک نویسمو پاره کردم و سوالو توش نوشتم ، نگاهی به کیانی انداختم که دیدم حواسش پرت اونوره

فوری برگه رو به دست پری دادم و دوباره سرمو کردم تو برگه خودم ، کلا ۲۰تا سوال بود

همرو نوشته بودم جز سوال ۱۷ ، دستمو روی پیشونیم گزاشتم و داشتم تمرکز میکردم تا یادم بیاد

اه اصلا این سوالو نخونده بودم ، بیخیال جواب دادن بهش ، خواستم از جام بلندشدم که پری دوباره با مدادش سوراخم کرد

+ سوال ۱۸

اه مرگ ، چه غلطی میکرد پس تو این دو روز؟؟ همش داشت با آرمین جونش صحبت میکرد دیگ ..ولی از اونجایی که دلم براش سوخت فوری سوالو نوشتم و خواستم بدم بهش اما ایندفه استاد مثل عقاب ظاهر شد بالا سرم

کاغذو تو دستم مچاله کردم و از استرس داشتم خودمو خیس میکردم ، اگه ازم تقلب میگرفتن این درسو مشرو‌ط بودم!!

استاد مشکوک نگاهی بهم انداخت و گفت:

+ بلند شو جاتو با صندلی ۸ عوض شد

نگاهی به پری انداختمو به سمت ردیف جلویی رفتم ، دختری که قرار بود جام باهاش عوض شه فوری از روی صندلی پاشدو من نشستم جاش .برگمو رو میز گزاشتم و داشتم نگاش میکردم که یهو صدایی از پشت سرم گفت:

+ سوال چندی!!!

بی هوا برگشتم به عقب که با دیدن امیر کاملا جا خوردم! این مگه درسم میخونه؟؟؟ چه با اعتماد به نفسم میگفت سوال چندی

بی اختیار زیر لبی گفتم:

_ هیفده

+ رادفر‌!! سرت تو برگه خودت باشه

با تذکر استاد لب گزیدم و سرمو انداختم پایین ، ده دقیقه ای از حرف امیر میگذشت ولی خبری ازش نشد ..

پوعف فک کنم قوپی اومده بود و چیزی نمیدونست!! دیگه از نشستن خسته شده بودم و خواستم بلند شم تا برگمو تحویل بدم که دیدم امیر....

   ●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●

تموم تموم...🎬

پارت به شدت طولانی بود و به زور جا کردمش(منحرف نشوید ای بندگان خدا🤫)

پس حمایتا بره بالا وگرنه هیچی دیگههه🤝🏻

راستییی پروفم چطور شده؟؟

قشنگام از وبلاگام بازدید کنید که کلی پست قشنگ داریم براتون🌙

 

برای پارت بعد :

22💜

و

54💬

از اینا بیشتر باشههه ..

بچها از مانهوایی که میذارم حمایت کنید لطفاااا🥺

خواهش میکنم حتی یک چپترشو هم که شده بخونید مطمئنم عاشقش میشیددد ..🫠

تا پستهای بعدی بایی باییی🎀