
پروانه کجا؟!🦋🫵🏻p24

سلام سلام 🫶🏻
کم کم داریم به اون جاهایی که میخواستم میریسم
متاسفانه توی رمان قراره یکی بمیره 🚷😖
حالا کی ؟!
خب توی پارت ۲۵ و ۲۶ معلوم میشه 🍪🤫
حالا تو هی اون لایک رو نزن
هه زدی
خب پس بدو ورود کن 😀🍯

لباس پروانه جونم 🍪🤫
تا باسن ش هست اینجا بلنده 🧡
بریم سراغ رمان 🚷🤫
سریع آرایش جیغ کردم و لباس قرمزه که برای تولدم خریده بودم رو پوشیدم
به نیما پیام دادم
- سلام عزیزم خوبی ؟! من دارم میرم خونه یکی از دوستام خب زنگ میزنم بیا دنبالم
درجا جواب داد
+ باشه منتظرم
نفس عمیقی کشیدم و عطر رو توی خودم خالی کردم
هنوز درد هایی زیر شکمم داشتم اما مهم نبود
مهم این بود که از شر نیکان خلاص میشم
بلاخره میفهمه نیما احمدی کیه
+ پروانه کجا ؟!
- عااا ستین ترسیدم دارم میرم خونه نیکا اینا
+ باشه ولی این وقت شب ؟! تازشم با این لباس بری میدزدنت میکننت ها
- نه عشقولییییی زود برمیگردم
سریع کفش هامو پوشیدم و به سمت خیابون رفتم
منتظر نیکان موندم
که به پسره از بقلم رد شد
ـ کوچولو داری میری این وقت شب سرویس بدی ،اخ منم هوس کردم
- گمشو
که نیکان اومد
سریع سوار ماشین شدم
+ چیکارت داشت ؟
- سلام ت رو موش خورده ؟ متلک انداخت
+ خب منم بودم میانداختم
- واااا نیکان
+ اره خب زیادی خوشگل کردی ، کاری نکن همین الان توی ماشین ....
- خب خب بریم
به سمت یه خونه ویلایی رفتیم
وقتی رسیدیم لوکیشن و برای نیما فرستادم
( نیما )
پروانه لوکیشن رو فرستاد
اما غیر عادیه ساعت ۱۲ شب بره بیرون
پس سریع سوار ماشین شدم و به سمت خونه شون رفتم
توی راه طبق معمول گوشم پروانه پروانه میکرد
بعد از ۱ ساعت رسیدم
سریع از ماشین پیاده شدم و وارد ساختمان شدم
- سلام خوشگل خانما
+ سلام نیما
- پروانه هست ؟!
+ ام نه یه ۱ ساعتی میشه رفته ، گفت میام خونه شما
پس حق با من بود داره میپیچونه
+ یه لباس سکسی هم پوشیده بود
ترس بدی توی وجودم افتاد
- باشه ممنونم
( پروانه)
آروم لباسام رو در آوردم و فقط کراپ قرمز داشتم
+ شام خوردی ؟؟
- ام نوچ
+ خوبه الان زنگ میزنم پیتزا بیارن بعدش میخوام جرت بدم جنده ی خودم
بی اهمیت به حرفش رفتم توی یکی از اتاقا که اومد تو و درو قفل کرد
۲۳۵۳ کارکتر ❤️🔥
خب تموم شد امیدوارم خوشتون بیاد 🔮
تا پارت بعدی بای 💕