همسایه زورگوP1,2,3,4

سلام سلام اومدم با یه رمان جدید نانااا
بپرید ادامه که اصلا اوففف
پارت1
- سر به هوا نباش نبات
به پسرای مردمم گیر ندیاا دختر تو شهر غریب بلایی سرت میاد
دستمو به پیشونیم گرفتم
و پوفی از دست نگرانیای مامان کشیدم
- باشه مامان باشه
کاری به کسی ندارم دیگه
آره جون عمت نبات خانوم
فقط خواجه حافظ شیرازی نمیدونه من با جنس پسر سر سازگاری نداشتم
مامان که قطع کرد
یه نگاه به ساعت انداختم
با دیدن عقربه هاش برق از سرم پرید
اینقدر محو این خونه لاکچری جدید و حرف زدن شده بودم که همین روز اولی کلاسم یادم رفته بود
لعنت بهت نبات
به قول نیما ایشالله تو چای حل شی یه عالم از دستت خلاص شن
نمیدونم توی پنج دقیقه چطور لباس پوشیدم که حتی وقت نکردم بند کفشامو ببندم
خوبی آسانسور فوقالعاده لوکسش این بود که دقیقا جلوی واحدم بود
دکمه رو فشردم که سریع و بدون معطلی بالا اومد
خوشبحال این پولدارا
چه زندگی لاکچری داشتن لامصبا
در آسانسور باز شد و با هول خودمو داخلش انداختم
اما از شانس خیلی گهر بارم بند کفشم زیر پام پیچید و با سر توی یه جسم محکم فرو رفتم
صدای محکم شکستن و خورد شدت یه بطری شیشه ای اومد
مهم نبود
لابد شیشه آب بود
مهم سر بیچاره من بود که ناکار و له و لورده شده بود
میدونستم طرف آدمه
و از قضا و بخت بدم شایدم یه مرد بود
اما چرا اینقدر محکم بود؟؟
ننش وقتی سره این حامله بوده چی خورده که اینقدر سفته؟
سرمو بالا اوردم
اما با دیدن مرده جذاب و قد بلندی شبیه تو همین رمانایی که میخوندم
با چشمای سرخ و عصبی
خشن نگاهم میکرد جوری که موهای بدنم سیخ سیخی شد
پارت2
جوریی عصبی بود
که انگار میخواست دست بیاره و دل و رودمو بهم پاپیون کنه
با لبخند ضایعی سر تکون دادم
چند لحظه این دست اون دست کردم حرف بزنم یا نه
ولی از اونجایی که شبیه عزاییل نگام میکرد
نتیجه گرفتم بهتره یه زری بزنم اما فکر کنم بد تر خراب کردم
- سلام
اومم چیزه...
مغرورانه با فح..شی خوابیده تو نگاش خیره ام بود
که تند زیر نگاه سنگینش ادامه دادم
- خسارت بطری آبی که شکستم چقدر میشه پرداخت کنم؟
شماره کارتتونو بدید لطفا من عجله دارم
یه لنگه ابروهاش از پر روییم بالا پرید
دندوناشو روی هم فشرد
که زاویه فکش با جذابی تمام توی چش و چالم فرو رفت
وای ننه این چه جذاب بود
پر رو پر رو سد راهم شد
- هی هی کجا؟
سریع معذرت خواهی کن بابت ضرری که بهم زدی!
چشمام درشت شد
من معذرت خواهی کنم؟؟
من از خودمم عذر خواهی نمیکنم حالا این مردک پر رو...
یه بطری آب بود دیگه این همه چص کلاس و ضرر چیه
مگه خون باباشو ریختم
پوفی کشیدم
- آقای محترم یه بطری آب بوده دیگه
پولشو میدم!
انگار بهش برخورد
که با حرص غرید
- یه بطررری؟!
احمق نمیدونی چه غلطی کردی؟
پولتو بزار تو جیبت باد نبرتت بچه
وا چقدر بد دهن بود
حیف این همه جذابیت و خوشتیپی که خدا به این روانی داده بود
خواستم با لگد بزنم یه جاییش تا یاد بگیره باید با یه خانوم خیلی محترمی مثله من چطور صحبت کنه
ولی وقتی...
پارت3
ولی وقتی سرمو پایین آوردم
با دیدن مایع سرخ رنگی که روی زمین ریخته بود
یه لحظه فکر کردم نکنه واقعا خون باباش توی شیشه بوده؟
احمق مگه مردم خونه باباشونو تو بطری با خودشون میارن و میبرن
خنگ خنگ سرمو کج کردم و گفتم
- خونِه؟!
یا آب میوه گیلاسه؟
حس کردم این بار رسما دود از کله اش بلند شد
تیر اخرو وقتی بهش زدم
که گفتم
- خب حالا باز چیزی نشده تهش یکم گرون تر!
نیشخند عصبی زد و یه قدم جلو تر اومد
که با احتیاط به عقب قدم برداشتم
با حرصی که توی کلامش بود
غرید
- چیزی که تو بهش میگی آب گیلاس
یه شیشه شـ..ـراب ناب ۱۰۰ ساله اس که قیمتش هم وزن قیـ..ـمتته!
پشمامم
نه چیزه...
چه جاااالب
ولی چشمام از حرف آخر و توهینش گشاد شد
هر کوفتی که بود
مرتیکه شـ..ــراب خور
یه شیشه رو با من مقایسه میکرد؟
ادبت میکنم مردک
با اعتماد به نفس سرمو بالا گرفتم
و پر رو پر رو گفتم
- آقا من دیرم شده
هر کوفتی هست به من ربطی نداره
حالا که پول نمیخوای لااقل برو کنار به کلاسم برسم
از زیر نگاه خونالود و شمر مانندش رد شدم و وارد آسانسور شدم
راستیی یه کشف جدید
این پولدارا بی اعصابم بودن
لابد اینم مهمون تک واحد کنارم بود چون جز اون دیگه تو این طبقه کسی نبود
پارت 4
فکر نمیکردم روز اولم اینجوری با تاخیر و دردسر باشه
پسره اسکل
بخاطر یه شیشه به قول خودش گروون قیمت تلخینه اینقدر منو علاف کرد
وارد دانشگاه شدم
با بدبختی تونسته بودم بابا رو قبول کنم
خارج از شهر خودمون درس بخونم
همه خانواده ما تقریبا یا دکتر بود و یا توی شرکت اقاجون کار میکردن
ولی من برعکس همشون عاشق رشته زبان بودم
وارد کلاس شدم
یهو نگاه تمومه دانشجوها به سمتم برگشت
از شانس گندم
استادش که یه مرد پیر و فرتوت و فسیل شده بود
با دیدنم اخمی کرد
- الان چه وقت اومدنه!
لبخند ضایع و ماسیده ای زدم
- ببخشید استاد
- مگه بچه مدرسه ای که ببخشم خانوم
این جلسه اجازه ورود ندارید!
با فحش خوابیده تو چشمام نگاش کردم
ولی اثر نداشت
با تاکید اشاره کرد
- بیرون!!
به یه ورم مردک فسیل
باید از این نفت میگرفتن جای اینکه بزارنش پشت میز درس بده
سالی که نکوست از بهارش پیداست
اونم بهار امروز ما
از اول صب با دوتا از این مردای رو مخ سر و کار داشتم
منی که به زور جتی نیما رو هم تحمل می کردم
به این کلاس که نرسیدم
رفتم یه کاپوچینو گرفتم که کوفت کنم تا کلاس بعدی شروع شه
.
.
.
.
چون پارتای اول بود شرط خیلی کمه 10 لایک 10 کامنت
اگه حمایت بشه ادامشو میذارممم