
مو حنایی 👑پارت ۳۰ و ۳۱


دومین پست توی برچسب یعنی اونایی که پارت هاشون بیشتره
✌🏻🤩🥳
و ۲۹ تاس چون من اگه یادتون بیاد پارت ۱۳ رو دستم خورد و پاک کردم 😅✌🏻
بخاطر این موفقیت قراره دو پارت به سبک قبل بدم
پسسسسس
همین الان لایک کن چون از دستت رفته
موچ
حالا وارد بشوید شاهزاده یا پرنسس 👑🥳
#موحنایی-پارت۲۸🧡🐿️
استرس داشتم دستام داشت میلرزید
سریع یه کمپوت آناناس گرفتم و به سمت اتاق حنا رفتم
ای خدا مثل فرشته ها خواب بود
رفتم نسشتم کنارش و دستاش و گرفتم
که دیدم آروم اون چشم های عسلیش باز شد
+ من..... من کجام
- هیس تو بیمارستانی مامان و بابات جلوی درن
+ چی چطور اومدن ..... حال بچه
چونه ش رو گرفتم و پیشونی ش رو بوسیدم
- هیس آروم حال دختر کوچولو خوبه
یکدفعه از جا پرید
+ آرمان داری چی میگی
- مثل اینکه نمیدونستین رفتین توی ۴ ماه
+ دختر ........
- آره خوشگلم
( حنا)
با گفتن دختر بدنم لرزید
ای خدا چرا رگم و زدم
+ تازه گروه خونیش هم با منه من بهش خون دادم الان حالش خوبه
نمیدونم چی شد که گریه کردم
که مامان اومد تو
آرمان هموجوری دستم و گرفته از جاش بلند شد و سلام کرد
ـ حنا خو.... خودتی ؟
- آره مامان منو ببخش همش تقصیر کنه که علی مرد
#موحنایی-پارت۲۹🧡🐿️
ای خدا من چیکار کردم
که بابام اخماش توهم گفت
# پس ازدواج کردی و نگفتی هان ؟ وایسا از اینجا بیا بیرون آتیشت میزنم حنا
که آرمان اخم کرده با چشای قرمز گفت
+ معذرت میخواهم آقای حسینی ولی حنا مال منه هم اون هم دخترم
با گفتن حرف دخترم چشای مامان و بابا چهارتا شد
که مامان با خوشحالی گفت
ـ ای جانم الهی من فدات بشم حنا چند ماهته
- ام نمیدونم
# ببینم پسر تو چی زر زر کردی ؟!
+ بله حنا و دخترم مال منم الانم که زنمه
که مامان و رفت بیرون تا با بابا حرف بزنه
خب تموم شد
متاسفانه امروز زندگی نامه رو نمیدم اما توی پارت بعد دوتا میدم خیالتون راحت 🫴🏻🍁
و اینکه مو حنایی ۵۰ پارت هستش 🥳🧡
لایک و کامنت فراموش نشه 😅 ❤️🔥