لیدی منحرف من

Mahdiyeh Mahdiyeh Mahdiyeh · 1404/3/12 18:23 · خواندن 1 دقیقه

ادامه

لایلا : چیشد عشقم چرا دستمو پس زدی
آدرین چیزی نگفتم عصبی از جام بلند شدم که راه افتاد دنبالم دیگه اعصبابم داشت خورد میشد
گردنمو لای دندونای کثیفش گرفت 
که دیگه صبرم تموم شد و محکم حلش دادم زمین یه چیزی از لای جیبش اومد بیرون

چ‌. چییی چشمام گرد شد حتما خواب بودم نه معجزه گر پروانه 
کل مهمونا داشتن نگامون میکردن و همگی یه قدم رفتن عقب از ترس نگامو به جلو دادم با جای خالی مرینت مواجه شدم حتما رفته بود تبدیل شه
لایلا خم شد معجزه گر برداره اما من سریعتر برش داشتم و یه نور بزرگ ایجاد شد و لایلایی که داشت نعره میکشید میگفت نهههههه
این نورو بود 
نورو آزاد شده بود و من آزادش کردم
که یهو همه کوامی ها از شدت خوشحالی جمع شدن دور نورو و هویت ماهم لو رفت همونجا
همه متعجب بودن حتی پدرم
هیچکس فکرشو نمیکرد ما ابر قهرمان باشیم
کشف هویتمون رفت سطر اول همه ی اخبار های جهان
و لایلا رفت زندان هم به جرم تجاوز هم به جرم ابر شرور بودن دختره ی نکبت 😁 حقشه

۲ ماه بعد

بعد دوماه اسرار و پا فشاری رفتم خواستگاری مرینت و ما یه زندگی جدید شروع کردیم


پایان فصل اول

 

خب سلام بچه ها فصل ۱ تموم شد 

اگه دوست دارید فصل ۲ رو ادامه بدم

فصل ۲ رو کامنت کن 

اگرم‌ نه که خوشحال شدم تا اینجا حمایتم کردین

و تمام

بای