مو حنایی 👑 پارت ۲۰

♡Girl♡ ♡Girl♡ ♡Girl♡ · 1404/3/5 02:36 · خواندن 4 دقیقه

بله بله به پارت بیستم خوش آمدید خوشگلم 💅🏻🎀

اول اون لایک کیوت رو قرمز کن و بعد وارد شو میسی

 

بدو بدو دنبالش رفتم 

عجب عمارتی بود عمارت نبود که قصر بود

- یه سوال

+ بگو 

- تو تا حالا سکس کردی البته بجز من

( آرمان )

+ تو تا حالا سکس کردی البته بجز من 

نمی‌تونستم بهش بگم که بیش از هزار بار 

بخاطر همین خیلی عادی گفتم:

(حنا)

خیلی عادی گفت :

+ نه ، تو چی ؟

- نه من تا حالا پیام رو تا کوچه نزاشتم بجز خونه ی هانیه

+ هوم خوبه

ماشین رو روشن کرد و راه افتادیم 

وقتی راه افتادیم فهمیدم بالاشهر تهرانیم یه جایی به نام ولجک اما خوب بود که از اسلامشهر اینجا اومدیم و کسی دستش بهم نمی‌رسه

( خونه حنا )

-  علی ❤️ + مامان ❤️ ـ بابا ❤️# عمه ❤️/سارا

حنا کجایی ؟ کل مدرسه رو زیر و رو کردم ولی اثری از حنا نبود

- سلام ببخشید حنا رو ندید ؟

یه دختر خوشگل همسن حنا بود که انو چندین بار خونه دایی اینا دیدم

/ سلام نه راستش 

- بله ممنونم 

سریع تاکسی گرفتم و خودم رو به خونه رسوندم

نمی‌تونستم بر علیه حنا باشم ولی چاره ای نبود اما یه فکری به ذهنم رسید 😃

چندروزی میرم خونه دوستم میمونم و به مامان و دایی و زندایی هم میگم که رفتیم با حنا ماه عسل 

گوشی رو برداشتم و به مامانم زنگ زدم

# الو سلام پسر پس تو و حنا کجایین

با صدای لرزون گفتم :

- س س سلام مامان با حنا اومدیم چالوس می‌خوام چندروزی توی چالوس بمونیم

# اوه از دست تو پسر منحرف خودم ببین یه بلایی سرش بیار همون روز اول نوه دار بشم

- چ چشم چندروز دیگه برمی گردیم 

# باشه برو پسرم خدا به همرات

+ کی بود 

# علی بود گفت با حنا داریم میرم چالوس

ـ چالوسسی ؟

# بله نباید دو دقیقه این جوانا رو راحت بزاریم 

( حنا)

+ خب رسیدیدم اهان از الان به بعد ما باید مثل دوتا زوج باشیم فهمیدی

- اره 

+ آفرین برای شبم اماده باش

از این حرفش ترسیدم که نکنه سکس ام کنه 

از ماشین پیاده شدیم 

+ دستت رو بده 

دستش رو گرفتم چه دست نرمی هم داشت

# به به سلام آقای محمدی خوش آمدید .

+ سلام ممنونم آقای کیانی ، عشقم آقای کیانی مستقدم هستن

- سلام خوشبختم 

وقتی گفت عشقم انگار کل بدنم رو سرما گرفت

+ ایشون همسرم حنا هستن مدیر طراحی 

مدیر طراحی ؟؟؟؟ درسته خب رشته ام طراحی ولی نه اینکه بشم مدیر 

+ بیا عشقم

وارد اتاق مدیرت شدیم 

+ اینجا اتاق منه و اتاق بغلی هم برای تو

- ممنونم

+ راحت باش فقط منو عشقم صدا بزن 

- باشه 

+ خوبه چند دقیقه دیگه هم جلسه داریم صدات میکنم بیا

از اتاق رفتم بیرون حس معذب بودن داشتم که اینجا کجاس

# ببخشید خانم مهندس

خانم مهندس وایییییی نزدیک بود از خنده روده دل بشم ولی خودم رو نگه داشتم 

- بله آقای کیانی ؟

# چایی میل دارید یا قهوه یا شراب

چییییی شراب تو سرکار

- من با آب راحت ترم

# بله الان میارم

وارد اتاق شدم اتاق خوشگلی بود روی صندلی نشستم و به خیلی چیزا فکر میکردم که مثلا من هنوز آرزوی اینجا رو داشتم و بدست اوردم ولی منظور آرمان از شب چی بود ؟

سرم رو گذاشتم روی میز که در خورد

- بفرمایید

# بفرماید خانم مهندس اینم از آب تون

- ممنونم 

# درظم آقای محمدی هم گفتن ۵ دقیقه ی دیگه جلسه است

- بله الان میام

کتم رو پوشیدم و آماده شدم که برم که درد بدی توی ناحیه رحمم حس کردم

- ایییییی

صدای آه و ناله من از درد کل اتاق رو برداشت ما بزور خودم رو به اتاق آرمان رسوندم 

- سلام 

+ بفرماید داخل ، بیا عشقم بیا بشین اینجا کنارم

نشستم کنار آرمان ، همه چپ چپ نگاه میکردم که یه دختر خوشگل شبیه من هم اومد تو که تا وقتی منو دید برگاش ریخت

ـ اهم آقای محمدی یه دقیقه میان اینجا 

+ بله ..... باز چی شده تارا

- بینم این جنده کیه کنارت

+ هوشسش درست حرف بزن همسرمه

- آهان اونفقت چند دقیقه است ازدواج کردید

اخماش رفت توهم 

از دور که میدیم دختره چنان با آرمان حرف میزد که بدم اومد

+ آه تارا من دوسال باهمیم

ـ آهان خب که اینطور 

که دختره اومد تو و کنارم نسشت

- عشقم این کیه ؟

+ یکی از کارمندان هستن اسمش تاراعه

+ خب سلام به همگی دوستان عزیز امیدوارم حالتون خوب باشه.....

و جلسه شروع شد

بعد از تموم شدن جلسه دیدم سارا و هانیه دارن می‌دونن و دنبال من می گردن

- دخترا !

+ ها حنا

- سرا چی شده چرا نفس نفس میزنی ؟

+ هوففف تو کجا غیبت زده بود

- ببخشید داستانش طولانی 

+ می‌دونم هانیه گفت، علی نامزدت داشت دنبالت میگشت

- نگفتی که من اینجام 

+ نه نه نگفتم 

 

 

 

 

 

خب تموم شد 🎀 

امیدوارم خوشتون بیاد بای 💋 🎀